دکتر احمد مختارزاده، روانشناس بالینی و پژوهشگر حوزه روابط انسانی، در تازهترین رشتهاستوری خود در اینستاگرام، به مسئلهای پرداخت که بسیاری از انسانها تجربه آن را در سکوت و درد پشت سر میگذارند: خیانت از سوی فردی که ادعای عشق دارد. او در این تحلیل صریح و روانشناسانه، تلاش کرده است نشان دهد که خیانت همیشه نشانه بیاخلاقی نیست، بلکه گاه از ناپختگی، ترس، و سوءتفاهم نسبت به مفهوم واقعی عشق سرچشمه میگیرد.
دکتر مختارزاده در آغاز تحلیل خود با پرسشی بنیادین شروع میکند: آیا آنچه ما عشق مینامیم، واقعاً عشق است یا شکلی از تملک روانی؟ او مینویسد:
«عشق واقعی، خواستن رشد دیگری است، نه تملک او. اما بسیاری از ما کسی را دوست داریم تا در کنارمان احساس ارزشمندی کنیم، نه برای اینکه او را آزاد و شاد ببینیم.»
به باور او، در چنین روابطی، فرد در حقیقت به دنبال آرامکردن زخمهای درونی و ترس از طردشدن است، نه تجربه عشق متقابل. در این نوع عشقِ وابسته، هر اختلاف یا احساس ناامنی میتواند زمینهساز خیانت شود. مختارزاده تأکید میکند که خیانت در بسیاری از موارد از نفرت یا سردی عاطفی برنمیخیزد، بلکه از «ترس» و «تعارض درونی» ناشی میشود؛ ترس از ازدستدادن کنترل، از وابستگی بیش از حد، یا از رویارویی با خود واقعی در رابطه.
چرا فرد عاشق خیانت میکند؟ نگاهی تحلیلی به سازوکارهای روانی
در ادامه، دکتر مختارزاده با نگاهی علمیتر به دلایل پنهان خیانت در روابط عاشقانه اشاره میکند و توضیح میدهد که هر خیانت، ریشهای عمیقتر از یک تصمیم لحظهای دارد. او چهار محور روانی مهم را برجسته میسازد:
نخست، ناپختگی هیجانی؛ بسیاری از افراد هنوز مهارت تنظیم احساسات خود را نیاموختهاند. وقتی تعارض یا خشم در رابطه بروز میکند، آنها بهجای گفتوگو و مواجهه سالم، به پنهانکاری، دروغ یا جستوجوی پناه عاطفی در جای دیگر روی میآورند.
دوم، وابستگی ناایمن؛ افرادی که در کودکی دلبستگی ناایمن را تجربه کردهاند، در بزرگسالی نیز میان نیاز به نزدیکی و ترس از صمیمیت در نوساناند. این تضاد میتواند به خیانت بهعنوان راهی برای فرار از صمیمیت بیش از حد منجر شود.
سوم، خودشیفتگی پنهان؛ برخی افراد نه عاشق شریکشان، بلکه عاشق تصویری هستند که از خود در ذهن دیگری میبینند. هنگامی که آن تصویر دچار خدشه میشود، خیانت میتواند تلاشی ناخودآگاه برای بازیابی حس قدرت ازدسترفته باشد.
چهارم، خلأ هویتی؛ وقتی فرد هنوز معنای عشق، تعهد و رشد مشترک را درونی نکرده باشد، رابطه برایش بیشتر میدان تجربه هیجان است تا انتخابی آگاهانه.
به گفته دکتر مختارزاده، این چهار عامل وقتی با فشارهای فرهنگی و اجتماعی عصر مدرن ترکیب میشوند، خیانت را از یک پدیده نادر به یکی از نشانههای بحران درک عشق در جامعه امروز تبدیل میکنند.
نقش شبکههای اجتماعی در عادیسازی بیوفایی
در بخش دیگری از تحلیل خود، دکتر مختارزاده به نقش شبکههای اجتماعی در تغییر ذهنیت عاشقانه نسل جدید اشاره میکند. او مینویسد:
«شبکههای اجتماعی با ساختن دنیایی از گزینههای بیپایان، ذهن را در وضعیت مقایسه مداوم نگه میدارند. در چنین فضایی، تعهد بهراحتی جای خود را به هیجان تازه میدهد.»
او توضیح میدهد که در این فضا، انسانها بهطور ناخودآگاه همیشه احساس میکنند «گزینه بهتری» وجود دارد و این احساس باعث میشود حتی روابط سالم نیز در معرض تهدید قرار بگیرند. پژوهشهای روانشناسی نیز تأیید میکنند که مقایسه مداوم در فضای مجازی، رضایت از رابطه را کاهش داده و احتمال خیانت عاطفی یا ذهنی را افزایش میدهد. دکتر مختارزاده هشدار میدهد که اگر این روند بدون آگاهی ادامه یابد، عشقهای واقعی نیز به رقابت، بیاعتمادی و شک تبدیل میشوند.
از خیانت تا خودشناسی: پیام انسانی دکتر مختارزاده
با وجود صراحت تحلیل، مختارزاده نگاهش را به قضاوت یا سرزنش محدود نمیکند. او در پایان رشته استوریهایش مینویسد: «اگر خیانت کردی یا به تو خیانت شده، مسئله فقط شکستن یک پیمان نیست، بلکه فرصتی است برای بازنگری در آنچه عشق مینامی. عشق بدون آگاهی، تکرار درد است.»
او تأکید دارد که درمان خیانت فقط با بخشش یا جدایی حاصل نمیشود. بلکه هر دو نفر باید نقش خود را در پویایی رابطه درک کنند. رواندرمانی، گفتوگو با متخصص و بازسازی مرزهای شخصی میتواند به بازیابی اعتماد و رشد فردی منجر شود. به تعبیر او، خیانت زمانی به ویرانی کامل منتهی میشود که گفتوگو قطع شود و سکوت جای شفافیت را بگیرد.
تحلیلهای دکتر مختارزاده به این دلیل اهمیت دارد که گفتوگو درباره خیانت را از سطح احساسات و قضاوت به حوزه شناخت علمی و رشد شخصی منتقل میکند.
در شرایطی که فضای مجازی مملو از روایتهای احساسی، کلیشهای و بعضاً سطحی درباره روابط است، او سعی دارد با زبان ساده اما دقیق، رابطه میان عشق، تعهد و ترس را بازخوانی کند. این رویکرد یادآور دیدگاههای رواندرمانگرانی چون استر پرل (Esther Perel) و جان گاتمن (John Gottman) است که خیانت را نه پایان عشق، بلکه فرصتی برای شناخت عمیقتر از نیازهای عاطفی میدانند. دکتر مختارزاده با ادبیاتی قابلفهم برای عموم، پلی میان دانش روانشناسی و تجربه واقعی کاربران ساخته است — کاری که کمتر روانشناسی در فضای فارسی انجام داده و همین امر سبب محبوبیت و تأثیرگذاری سخنان او در میان جوانان شده است.
در پایان، پیام محوری تحلیل دکتر مختارزاده این است که عشق بدون آگاهی، زمینهساز تکرار درد است. روابط سالم نه بر اساس نیاز به کنترل یا ترس از تنهایی، بلکه بر پایه رشد دوطرفه، گفتوگو، شفافیت و مسئولیتپذیری شکل میگیرند. به گفته او، «خیانت همیشه از جایی آغاز میشود که گفتوگو تمام میشود.» این جمله نه تنها خلاصه دیدگاه او، بلکه دعوتی است برای بازگشت به گفتوگوهای صادقانه، خودشناسی و بازتعریف مفهوم عشق در جهان مدرن.