افراد بخشی از مفهوم «خود» را از عضویت در گروههای اجتماعی خود به دست میآورند. عضویت در گروههای سیاسی باعث میشود افراد هویت گروهی را بپذیرند و هنجارها، ارزشها و رفتارهای آن گروه را درونی کنند. علاوه بر این، افراد برای حفظ یا ارتقای عزتنفس خود، گروه سیاسی خود را با سایر گروهها مقایسه میکنند. نظریهی هویت اجتماعی (SIT) بینشی عمیق دربارهی چگونگی شکلگیری هویت و رفتارهای سیاسی ارائه میدهد و توضیح میدهد چرا قطبیشدن و خصومت میان گروههای سیاسی افزایش یافته است و چگونه میتوان این شکافها را کاهش داد.
قدرت نظریهی هویت اجتماعی در این است که نشان میدهد چگونه هویتهای سیاسی درونیشده میتوانند محرک تعارض و دشمنی باشند. بهعنوان نمونه، در ایالات متحده، دموکراتها و جمهوریخواهان یکدیگر را نه صرفاً رقیب سیاسی، بلکه گروههایی کاملاً متفاوت و متضاد میبینند. این همانندسازی شدید با حزب سیاسی باعث رفتارهایی میشود که به نفع درونگروه و علیه برونگروه است.
فصلهای انتخاباتی و شدتبخشی به هویت گروهی
نمونهای از کاربرد اصول نظریهی هویت اجتماعی را میتوان در فصلهای انتخاباتی مشاهده کرد. تبلیغات و کارزارهای سیاسی بر تفاوت میان احزاب تأکید میکنند و از این طریق هویت گروهی را تقویت و شکافها را عمیقتر میسازند. این رویکرد علاوه بر بسیج هواداران، حس «ما در برابر آنها» را افزایش داده و تمایل به گفتوگوی سازنده را کاهش میدهد.
سازوکارهای کلیدی قطبیشدن سیاسی
نظریهی هویت اجتماعی نشان میدهد افراد با سه سازوکار اصلی با گروههای خود و دیگران تعامل میکنند: دستهبندی اجتماعی، همانندسازی اجتماعی و مقایسهی اجتماعی. دستهبندی اجتماعی موجب میشود افراد خود و دیگران را در گروهها شناسایی کنند و چارچوبی برای درک پویاییهای سیاسی ایجاد شود. همانندسازی اجتماعی باعث میشود افراد هویت گروه سیاسی خود را بپذیرند و به آن وابستگی عاطفی پیدا کنند. مقایسهی اجتماعی نیز افراد را وادار میکند گروه خود را با دیگران مقایسه کنند و اغلب باعث جانبداری از درونگروه و تبعیض علیه برونگروه میشود.
حزبیگرایی بهعنوان هویت اجتماعی
حزبیگرایی امروزه به یکی از هویتهای اجتماعی اصلی افراد تبدیل شده است. سیاست هویتی به معنای پیوند عمیق باورهای سیاسی با هویت شخصی است و باعث میشود افراد وابستگی سیاسی خود را بخشی از وجودشان بدانند. این پیوند عمیق، گفتوگو و مصالحه را دشوار میکند، زیرا هرگونه چالش به باورهای سیاسی، بهمثابه حملهای شخصی تلقی میشود.
نقش رسانه در تقویت هویتهای سیاسی
رسانهها نقش مهمی در تقویت هویتهای سیاسی دارند. افراد تمایل دارند رسانههایی را دنبال کنند که با باورهای پیشینشان همسو باشد؛ پدیدهای که به آن «در معرضگزینی گزینشی» گفته میشود. این گرایش باعث تشدید جانبداری از درونگروه و تبعیض علیه برونگروه میشود و تثبیت و افراطیتر شدن دیدگاههای سیاسی را در پی دارد.
تهدید گروهی و رفتار سیاسی
احساس تهدید نسبت به گروه سیاسی میتواند واکنشهای افراطی ایجاد کند. افراد در برابر تهدید، حمایت بیشتری از سیاستهای تندروانه نشان میدهند و رفتار خصمانه نسبت به برونگروه پیدا میکنند. این پویایی باعث تقویت همبستگی درونگروهی و افزایش شکاف میان گروهها میشود و در بسیاری از بسترهای سیاسی قابل مشاهده است.
راهکارهایی برای کاهش قطبیشدن سیاسی
راهکارهای کاهش شکافهای سیاسی شامل ایجاد هویتهای فراگیرتر، ترویج تماس میانگروهی، پرورش سواد رسانهای، گفتوگو و مشورت، برجستهسازی اهداف مشترک، کاهش تهدیدهای ادراکشده و سیاستهای تقویتکنندهی مشارکت مدنی است. ایجاد هویت ملی مشترک، تعامل میان اعضای گروههای سیاسی، آموزش سواد رسانهای و تمرکز بر اهداف مشترک، میتواند به کاهش تعصبات و افزایش وحدت کمک کند.
فراتر از شکافها: وحدت و همدلی
نظریهی هویت اجتماعی چارچوبی قدرتمند برای درک رفتار سیاسی و قطبیشدن فراهم میکند. شناخت سازوکارهای شکلدهنده هویت گروهی، امکان طراحی راهبردهای مؤثر برای کاهش شکافهای سیاسی را فراهم میآورد. همانگونه که مارتین لوتر کینگ جونیور گفته است: «باید بیاموزیم همچون برادران در کنار هم زندگی کنیم، وگرنه چون ابلهان در کنار هم نابود خواهیم شد.» پذیرش انسانیت مشترک و تلاش برای درک متقابل میتواند ما را از مرزهایی که جامعه را از هم جدا میکند فراتر برده و جامعهای یکپارچهتر و خردمندتر بسازد.