دوستی اغلب نخستین خط دفاع ما در برابر تنهایی است، منبعی از ارتباط، حمایت و حس تعلق. با این حال، حتی در بزرگسالی، حفظ دوستیها میتواند چالشبرانگیز باشد و وقتی روابط کمرنگ یا یکطرفه میشوند، انزوای ناشی از آن میتواند بسیار عمیق و آسیبزا باشد.
تنهایی در بریتانیا و ایالات متحده به یک بحران اجتماعی تبدیل شده است. در بریتانیا، یکچهارم بزرگسالان گزارش میدهند که «اغلب»، «همیشه» یا دستکم گاهی اوقات احساس تنهایی میکنند و جوانان ۱۶ تا ۲۹ سال بیشترین نرخ را با ۴۰ درصد گزارش میدهند. در ایالات متحده، تقریباً ۵۲ میلیون بزرگسال در یک روز مشخص احساس تنهایی قابل توجه دارند. این انزوا تنها از نظر عاطفی دردناک نیست بلکه خطرات جدی سلامتی مانند افسردگی، بیماریهای قلبی و مرگ زودرس را نیز به همراه دارد.
دوستیها در فرهنگهای مختلف به شیوههای متفاوت عمل میکنند. در بریتانیا، افراد اغلب به روابط قدیمی دوران کودکی، مدرسه یا شبکههای اجتماعی طولانیمدت تکیه میکنند. دایرههای اجتماعی ممکن است به کندی تغییر کنند و برقراری ارتباطات جدید دشوارتر باشد. در مقابل، در ایالات متحده، آشنایان معمولاً مهماننواز و گرما بخش هستند و دوستیها معمولاً دیرتر در زندگی شکل میگیرند. حتی اگر کسی شما را به خوبی نشناسد، ممکن است شما را به خانه خود برای تعطیلات دعوت کند. همان سناریو در بریتانیا میتواند حس تنهایی بیشتری ایجاد کند، جایی که مسئولیتهای خانوادگی و اجتماعی اولویت دارند و حس تعلق به دوستان کمتر احساس میشود.
فرسایش آرام دوستیها
تجربه شخصی من از مهاجرت از آمریکا به لندن این تفاوتها را به وضوح نشان داد. در آمریکا، دوستان قدیمی هنگام دیدار برای من وقت میگذاشتند و ارتباطها مستمر بودند. در لندن، برنامهها و تعهدات دوستانه به آرامی محو میشدند. این شکستها نه دراماتیک بلکه ظریف بودند و اغلب با سکوت همراه بودند. دوستی که پیشتر به من یادآوری میکرد که در بریتانیا شبکه حمایتی ندارم، به ندرت زمانی که به او نیاز داشتم حضور داشت. همخانهای که به او اعتماد داشتم، انتقال خود به خانه کسی را پنهان کرد که درباره او ابراز نگرانی کرده بودم. همکارم بدون اطلاع من برای دکترا اقدام کرد و من بعداً متوجه شدم. دوستی دور اقدام به برنامهریزی برای دیدار کرد اما نیامد و بعد فهمیدم سفر دیگری را انتخاب کرده بود بدون اطلاع من. این موارد نشان میدهد که سکوت و عدم ارتباط میتواند آرام آرام دوستیهای بزرگسالی را تضعیف کند.
چرا دوستیها کمرنگ میشوند؟
روانشناسی چندین نظریه درباره دلیل فروپاشی آرام دوستیها ارائه میدهد. نظریه دلبستگی نشان میدهد که افراد اجتنابی ممکن است از نزدیکی دوری کنند، در حالی که افراد مضطرب بیش از حد دنبال توجه هستند. بزرگسالان معمولاً از تعارض اجتناب میکنند و سکوت را به مکالمات ناخوشایند ترجیح میدهند. تحقیقات نشان میدهد که خود تنهایی میتواند ادراک اجتماعی را تحریف کند و ما را مستعد کند تا دیگران را طردکننده یا در دسترسنبودن تعبیر کنیم. علاوه بر این، هنجارهای فرهنگی نقش دارند؛ در محیطهای فردگرای شهری، محافظت از زمان رایج است، در حالی که در محیطهای جمعگرا، حفظ دوستیها از طریق مهماننوازی بیشتر رایج است.
وقتی همیشه شما شروعکننده تماس هستید، منتظر پاسخ میمانید یا خبرهای مهم را از طریق شبکههای اجتماعی میفهمید، رابطه از نظر عاطفی هزینهبر میشود. حمل بار حفظ ارتباط بهتنهایی خستهکننده است و فقدان متقابل ممکن است با گذشت زمان دردناکتر از یک بحث مستقیم باشد. بسیاری از دوستیهای بزرگسالی با سکوت و عقبنشینی آرام پایان مییابند، نه با قطع رابطه دراماتیک.
تشخیص زمان توقف پیگیری میتواند از سلامت روان محافظت کند. اگر همیشه اولین کسی هستید که تماس میگیرد، برنامهها مکرراً لغو شوند بدون دلیل، دیگران اخبار مهم زندگی را با شما در میان نگذارند یا احساس کنید بیشتر یک ابزار هستید تا یک دوست ارزشمند، همه اینها نشانههای هشدار هستند. دوستیهای سالم کامل نیستند اما شامل متقابل بودن، ثبات و صداقتاند. توقف در پیگیری نه از روی تلخی بلکه از روی احترام به خود و ایجاد فضا برای روابطی است که انرژیبخش هستند و خستهکننده نیستند.
رها کردن دوستیها میتواند شبیه سوگ باشد اما همچنین گامی به سوی رشد و خودشناسی است. برخی دوستان برای فصل خاصی از زندگی هستند و شناخت این موضوع اهمیت آنها را کاهش نمیدهد. دشواری در تشخیص این است که سکوت جای مکالمه را گرفته و اجازه دهید خودتان ادامه دهید. گاهی شجاعانهترین کار در دوستی، نگهداشتن بیش از حد نیست، بلکه مکث است و در آن مکث، فضا برای ارتباطات واقعی و متقابل ایجاد میشود.