فلسفه دانش به بررسی ماهیت باور، حقیقت و توجیه میپردازد و نشان میدهد چگونه میتوانیم به دانش واقعی دست یابیم. این مقاله به تردید رادیکال، انواع دانش و مسئله گتیه میپردازد و اهمیت دانش موجه و درست را توضیح میدهد.
تردید رادیکال و مغز در شیشه
آیا ممکن است ما به طور رادیکال فریب بخوریم؟ شاید من تنها یک مغز در شیشه باشم که توسط یک دانشمند دیوانه با محرکهای مصنوعی تغذیه میشود و زندگیام تنها یک شبیهسازی یا رویا باشد. درست مانند زندانیان در غار افلاطون، ما تنها یک نسخه شبیهسازیشده از واقعیت را تجربه میکنیم. با این حال، اکثر افراد حتی در صورت امکان انتخاب زندگی لذتبخش بیپایان به عنوان مغز در شیشه، زندگی واقعی همراه با تمام درد و رنج آن را انتخاب میکنند که این نشان میدهد انسانها ارزش حقیقت و اصالت را ارج مینهند و به تبع آن، ارزش دانش برای خودش را نیز میدانند.
دانش و تجربه حسی
بخش عمدهای از دانش روزمره ما از حواس، بهویژه بینایی، حاصل میشود اما تجربه حسی میتواند فریبنده باشد. چوب زیر آب خمیده به نظر میرسد و آسفالت داغ در فاصله دور مانند دریاچه میدرخشد، ضمن اینکه تقریباً ۴۰٪ جمعیت تجربه توهماتی مانند شنیدن صداها داشتهاند. حواس ما همچنین تحت تأثیر محیط و طراحی قرار میگیرند؛ بهطور مثال طراحان باغ با استفاده از نقاط کانونی، فضای بزرگتر را القا میکنند.
دانش توصیفی و عملی
دانش را میتوان به دو نوع تقسیم کرد؛ دانش توصیفی دانشی است که با جملات خبری بیان میشود، مانند «پرینس هری با مگان مارکل ازدواج کرده است» یا «کیتو پایتخت اکوادور است»، و دانش عملی به توانایی انجام کاری مربوط است، مانند آشپزی کردن یا رانندگی. ارتباط دقیق بین این دو نوع دانش هنوز کاملاً مشخص نیست، اما ممکن است دانش عملی از مجموعهای از دانشهای توصیفی تشکیل شده باشد.
دانش به عنوان باور موجه و درست
برای اینکه چیزی دانش باشد، باید هم باور داشته باشیم که آن چیز درست است و هم آن چیز واقعاً درست باشد. باورهای درست مفیدتر از باورهای نادرست هستند، هرچند برخی باورهای درست ممکن است مفید نباشند. Edmund Gettier نشان داد که ممکن است فرد باور درست و موجه داشته باشد، اما همچنان دانش واقعی نداشته باشد؛ مثال او شامل فردی است که شب هنگام صدای در خانه را میشنود، پلیس میآید و دزد واقعی دستگیر میشود، اما صدای در را یک دانشجوی مست ایجاد کرده بود.
استدلال و منطق
انواع استدلال شامل استدلال استنتاجی، استدلال استقرایی و استدلال ابداکتیو است. استدلال استنتاجی نتیجه را به طور منطقی از مقدمات استخراج میکند، در حالی که استدلال استقرایی نتیجه را تنها پشتیبانی میکند و استدلال ابداکتیو بهترین توضیح ممکن برای یک مشاهده یا مجموعه مشاهدات را ارائه میدهد. اشکالات منطقی شامل خطاهای رسمی و غیررسمی است که ممکن است از سوء استفاده از زبان یا نقص محتوا ناشی شود.
تردید در علم و فلسفه
کارل پوپر معتقد بود علم با فرایند رد فرضیهها پیش میرود، نه اثبات قطعی. مشکل اصلی این است که چگونه میتوان باورهای موجه داشت، وقتی توجیهات معمولاً به زنجیرهای از باورهای دیگر وابسته هستند. این نشان میدهد که یافتن دانش واقعی بسیار دشوار است و توجه به موجه بودن باورها اهمیت دارد.
دانش بیش از یک باور درست است و نیاز به توجیه دارد. مسئله تردید رادیکال، مسئله گتیه و اشکالات منطقی نشان میدهد که شناخت و تعیین دانش آسان نیست و تمرکز باید بر باورهای مفید، موجه و درست باشد تا دانش واقعی حاصل شود.