در برخی روابط زناشویی، یک نفر همه تلاش خود را برای تأمین خانواده میکند و دیگری، با وجود ادعای عشق، از کار کردن امتناع میکند. این الگو را «سندروم امتناع از کار» مینامم. افراد مبتلا با بهانههای بیپایان و رفتارهای منفعل-پرخاشگرانه همسرشان را تحت فشار قرار میدهند تا مسئولیتهای مالی را یکجانبه به دوش بکشد.
داستان تکراری یک زندگی ناعادلانه
در چنین روابطی، یکی از زوجین تماموقت در شغلی کار میکند که علاقهای به آن ندارد، اما مجبور است هزینههای اولیه و حتی برخی هزینههای اضافی را تأمین کند. در مقابل، همسر دارای سندروم امتناع از کار از کاهش هزینههای غیرضروری مانند لباس، مبلمان یا رستوران رفتن خودداری میکند. تلاشهای همسر شاغل شامل درخواست، التماس، ابراز خشم، امیدواری و دادن زمان است، اما نتیجهای حاصل نمیشود.
چرخه بیپایان بهانهها
همسر امتناعکننده همیشه بهانه دارد و هر پاسخ منطقی را نادیده میگیرد یا با عباراتی چون «بله، اما…» پاسخ میدهد. در بهترین حالت، قول نصفهنیمه برای جستجوی کار میدهد که هیچگاه عملی نمیشود.
نمونههایی از گفتوگوهای متداول:
همسر امتناعکننده: «برای والدینی که در خانه میمانند، پیدا کردن شغل سخت است، مخصوصاً شغلی که درآمد کافی داشته باشد.»
همسر شاغل: «شغلهای زیادی با درآمد مناسب وجود دارند. تو توانایی داری و دوستانت میتوانند کمک کنند. فقط کافی است بخواهی.»
همسر امتناعکننده: «اعتماد به نفسم پایین است.»
همسر شاغل: «خیلیها با اعتماد بهنفس پایین کار میکنند و موفق میشوند؛ میکلآنژ، جرج واشینگتن، لینکلن، کلود مونه، وینستون چرچیل و حتی کیت وینسلت نمونههایی از آنها هستند.»
همسر امتناعکننده: «بچهها به من نیاز دارند.»
همسر شاغل: «این درست بود وقتی بچهها کوچک بودند، اما تحقیقات نشان میدهند استقلال کودکان با والدین شاغل بیشتر تقویت میشود. والدین هلیکوپتری به رشد استقلال کودکان آسیب میزنند.»
همسر امتناعکننده: «میخواهم تا بچهها در خانه هستند، از بودن با آنها لذت ببرم.»
همسر شاغل: «زمان کافی برای بودن با بچهها بعد از کار و آخر هفتهها وجود دارد. ضمن اینکه والد شاغل الگویی مثبت برای آنها خواهد بود.»
فرافکنی و احساس گناه
گاهی همسر امتناعکننده با فرافکنی، مسئولیت خود را کنار میگذارد و همسر شاغل را سرزنش میکند: «اگر تو در کارت موفقتر بودی، مجبور نبودم بچهها را تنها بگذارم.» این جملات باعث میشود همسر شاغل از روی احساس گناه سکوت کند و عقب بنشیند.
فرسودگی آرام و تدریجی
افراد دارای سندروم امتناع از کار معمولاً رفتارهای منفعل-پرخاشگرانهای دارند که همسرشان را خسته میکند. گاهی وانمود میکنند دنبال کار هستند، اما انگیزه کافی ندارند و در نهایت میگویند: «دیدی گفتم سخت است؟ امتحان کردم ولی نتیجه نگرفتم!» حتی اگر شغلی پیشنهاد شود، همیشه دلیلی برای نپذیرفتنش دارند؛ درآمد کافی نیست، محیط کاری دلگیر است، ساعت کاری طولانی است یا ارزشهایشان با آن شرکت همخوانی ندارد.
اگر هم کاری را بپذیرند، با بیمیلی و کمکاری برخورد میکنند تا در نهایت اخراج شوند و میگویند: «کار کردن و در عین حال والد خوبی بودن خیلی سخت است!»
برنده نهایی چه کسی است؟
در اغلب موارد، فرد دارای سندروم امتناع از کار برنده میشود، زیرا هیچکس نمیتواند او را مجبور به کار کند. حتی گاهی فقط کار کوچکی انجام میدهد تا ظاهر مشغولیت حفظ شود. در نتیجه، همسر شاغل سالها بار اصلی زندگی و هزینههای خانواده را تحمل میکند، مانند الاغی که بار سنگین بر دوش دارد.
بیشتر همسران قربانی این وضعیت تصمیم به طلاق نمیگیرند و فقط احساس بیعاطفگی و بیعشقی میکنند. سرانجام تسلیم میشوند و نقش «حیوان بارکش» را میپذیرند. اما اگر در چنین رابطهای هستید، نشان دادن این مقاله به همسر امتناعکننده میتواند شروع گفتوگویی سخت اما ضروری باشد. بهترین مکان برای این گفتوگو، محیطی آرام و عمومی است، مانند رستوران دنج مورد علاقه همسرتان تا از تبدیل شدن آن به مشاجره جلوگیری شود.
دکتر مارتی نمکو، نویسندهی ۹ کتاب در زمینه رشد شغلی و شخصی، در این مقاله تجربیات خود را درباره سندروم امتناع از کار و راهکارهای مواجهه با آن ارائه میدهد.