دیروز مقالهای از Belfast Telegraph به دستم رسید که درباره زنی پزشک و کاملاً تحصیلکرده از ایرلند شمالی بود که تحت خشونت شدید جسمی و روانی توسط دوست پسرش قرار گرفته بود. او بارها خفه شده، مورد توهین قرار گرفته، مجبور شده غذایی را که روی زمین افتاده بود بخورد و این صحنهها فیلمبرداری شد. زمانی که همسایگان پلیس را در سال ۲۰۲۳ خبر کردند، مأموران او را در حال خزیدن از خانهاش با کبودیهایی در مراحل مختلف بهبودی یافتند.
واکنش یکی از همکارانم به این خبر جالب بود؛ او از این که چنین خشونتی میتواند به زنی تحصیلکرده، حرفهای و مستقل مالی وارد شود، شگفتزده شد. این واکنش نشاندهنده باور رایج است که تحصیل، درآمد یا موفقیت حرفهای میتواند زنان را از خشونت محافظت کند، در حالی که کنترل قهری ناشی از نادانی یا فقر نیست، بلکه یک استراتژی آگاهانه برای سلطه است. مرتکبان روشهای خود را با محیطی که در آن زندگی میکنند تطبیق میدهند و خشونت میتواند به همان شدت وحشیانه باشد، اما اغلب با کنترل روانی، اجتماعی و عاطفی همراه است.
سوءرفتار جسمی
سوءرفتار جسمی شاید واضحترین شکل خشونت باشد، حتی برای کسانی که از خشونت به یک پزشک تحصیلکرده شگفتزده میشوند. ضربهای که یک مرد با کت و شلوار وارد میکند به همان اندازه دردناک است که ضربهای از مردی با کفش کار. اما در محیطهای حرفهای یا پردرآمد، خشونت اغلب کماهمیت، پنهان یا به عنوان از دست دادن کنترل، یک شب بد یا استثناء تعبیر میشود. قربانیان ممکن است حتی توسط دوستان یا حرفهایها باور نشوند، زیرا مرتکب خوشصحبت، محترم و اجتماعی است.
بخشی از دشواری در شناسایی خشونت ناشی از رمانتیزه شدن سلطه و تحقیر در فرهنگ عامه است. روایتهایی مانند Fifty Shades of Grey زور و اجبار را به صمیمیت و کنترل را به ترجیح جنسی تبدیل میکنند. این چارچوب فرهنگی زنان را آموزش میدهد تا آسیب را به عنوان عشق تفسیر کنند و مردان سلطه را به عنوان مراقبت ببینند. در محیطهای حرفهای، این دینامیکها سختتر نامگذاری و آسانتر توجیه میشوند. هیچ میزان ثروت یا رضایت ظاهری سلطه را پاک نمیکند؛ بلکه آن را پنهانتر و فرار از آن دشوارتر میکند.
سوءرفتار روانی
سوءرفتار روانی کمترین دیدهشدن و بیشترین سوءتفاهم را دارد، به ویژه در روابطی که از بیرون موفق یا پایدار به نظر میرسند. مرتکبان اسارت عاطفی را نه با زور بلکه با دستکاری، تناقض و بیثباتی عاطفی ایجاد میکنند. آنها قربانیان را با ترکیب قساوت و محبت، پاداش و تنبیه، در چرخهای به نام تقویت متناوب گرفتار میکنند. این بیثباتی باعث سردرگمی، تردید به خود و اشتیاق به بازگرداندن محبت میشود. به مرور زمان، مرتکبان خودمختاری قربانی را تحلیل میبرند و او را از طریق چیزی که به نظر عشق میآید کنترل میکنند. این فرآیند وابستگی فعال نیست، بلکه نتیجه استراتژیهای حسابشده مرتکبان برای سلطه روانی بدون نیاز به خشونت یا کنترل مالی است.
سوءرفتار مالی
سوءرفتار مالی در محیطهای ثروتمند قدرت بیشتری دارد و فرار از آن دشوارتر است. مرتکبان ثروتمند نیازی به محدود کردن پول ندارند؛ آنها از دسترسی، شهرت و منابع قانونی خود برای کنترل استفاده میکنند. حتی زنان مالی مستقل نیز ممکن است آزاد و امن نباشند. استقلال مالی از کنترل قهری محافظت نمیکند؛ بلکه تنها ابزارهای سلطه را تغییر میدهد. خطرناکترین مردان نیازی به کنترل حساب بانکی شما ندارند؛ آنها ذهن، زمان، گزینهها، بدن و احساس واقعیت شما را کنترل میکنند. تمرکز تنها بر وابستگی اقتصادی باعث نادیده گرفتن زنانی میشود که مستقل و توانمند به نظر میرسند، اما خشونت و کنترل قهری را تجربه میکنند. سلطه نیازمند فقر نیست، بلکه دسترسی و قصد دارد. در بسیاری از روابط طبقه متوسط و حرفهای، خشونت پشت ظاهری از ثبات، احترام و سکوت پنهان میشود و این قربانیان سختتر دیده، سختتر باور و آسانتر نادیده گرفته میشوند.
خشونت خانگی در طبقات بالا، پیچیده و پنهان است و حتی زنان تحصیلکرده، حرفهای و مستقل مالی میتوانند قربانی آن شوند. سلطه و کنترل نه بر پایه فقر یا ناآگاهی، بلکه بر اساس دسترسی، منابع و استراتژیهای هوشمندانه اعمال میشود. شناخت و نامگذاری این خشونت نیازمند دقت، آگاهی و شجاعت برای باور واقعیتهایی است که پشت ظاهر موفقیت و احترام پنهان شدهاند.