اخیراً متوجه شدهام که بسیاری از ما در فصلهایی از زندگی هستیم که نیاز به تمرکز پایدار و انرژی آگاهانه دارند. در این دورهها، ما در حال پیشروی به سمت اهداف مهم هستیم و همزمان سعی میکنیم جریان ذهنی خود را از حواسپرتیها، شک و تردید و هیجانات مزاحم محافظت کنیم. اغلب بر اهمیت «چککردن خود» و جمعآوری دادههای شخصی تأکید میکنم، اما وقتی در چنین دورهای از تمرکز و هدفمندی هستیم، حتی توقف کوتاه برای تأمل میتواند تعادل ما را بر هم زند.
کار و برنامهریزی گستردهای پشت این تجربهها وجود دارد و فرد در جریان طبیعی جریان تجربهها قرار دارد. چند عادت و تمرین روزانه که معمولاً انرژی خود را در آنها متمرکز میکرد، به نفع هدف بزرگتر تغییر کردهاند. این واقعاً قابل تحسین است؛ چنین پایداری و انگیزهای بهصورت خودکار به دست نمیآید. یکی از مراجعانم توضیح داد که عملاً منتظر است تا «بادکنک بترکد» و پس از تکمیل پروژه، تجربه سقوط و فرسودگی اجتنابناپذیر پیش بیاید. او ورزشهای خود را ادامه میدهد و خواب را در اولویت قرار میدهد. سالهاست که مراقبت از خود را تمرین کرده و میداند اینها ستونهای او هستند؛ لنگرهایی که سرش را بالای آب نگه میدارند و بازنشانی و بازیابی مداوم را فراهم میکنند.
همسر و بسیاری از همکارانش تغییرات ظریفی را در او مشاهده کردهاند، اما همچنان تمرکز او را تحسینبرانگیز و الهامبخش میدانند. آنها با مهربانی پرسیدهاند: «واقعاً حالت چطور است؟» یا «این شرایط هیجانانگیز است، اما تو خوب هستی؟» مراجع من گفته است که با وجود قدردانی از این نگرانیها، سریع خود را از درگیر شدن در این مکالمات محافظت میکند. او گفته است: «میدانم که نیتشان خوب است، اما نمیخواهم سیلاب احساساتم باز شود. همه چیز خوب است، من در جریان هستم. چرا باید خودم را به تحلیل عمیق خودم دعوت کنم وقتی ممکن است واقعاً تعادل مرا به هم بزند؟»
جریان و اهمیت آن
در اینجا مفهوم «جریان» (Flow) به کمک میآید. تحقیقات روانشناس میهای چیکسنتمیهای درباره تمرکز عمیق و غرق شدن در کار نشان داده است که افراد وقتی بهطور کامل در یک کار غرق میشوند، بهترین عملکرد خود را دارند و اغلب زمان و افکار خودآگاه را از دست میدهند. جریان انرژیبخش، پربازده و رضایتبخش است، اما نیازمند محافظت از توجه و مدیریت مرز بین تمرکز و حواسپرتی است. فهم جریان میتواند توضیح دهد که چرا مراجع من همزمان احساس قدرت و آسیبپذیری میکند.
گاهی در زندگی لازم است که تمرکز خود را مثل یک اکوسیستم شکننده محافظت کنیم. وقتی در دورهای هستیم که نیاز به دقت، خلاقیت یا استقامت دارد، خودکاوی بیش از حد میتواند مزاحم باشد. حتی چککردنهای نیتخوب نیز ممکن است شک و تردید، خستگی یا باز کردن پیشهنگام احساسات را به همراه داشته باشد و ما را از جریان خارج کند. اما این به معنای نادیده گرفتن حمایت دیگران نیست. افرادی که چک میکنند، معمولاً تغییرات کوچک رفتاری، کاهش دسترسی، یا تغییر لحن را میبینند و نگرانیشان از سر محبت است. چالش این است که یاد بگیریم این حمایت را بدون از دست دادن وضوح ذهنی دریافت کنیم.
مشاهده بدون غرق شدن
بخشی از پاسخ در مشاهده بدون غرق شدن است. نیازی به سرکوب یا تحلیل هر احساس در لحظه نیست. میتوانیم فیلتر درونی ایجاد کنیم و به خود بگوییم: «این احساس را میبینم، اما ادامه میدهم.» این مشاهده آگاهانه است، نه اجتناب. آگاهی احساسی با مرزها. همین امر در تعاملات خارجی نیز صدق میکند: وقتی کسی چک میکند، میتوان قدردانی خود را بیان کرد بدون اینکه وارد توضیح، تحلیل یا دفاع عمیق شویم. میتوان حمایت را پذیرفت بدون باز کردن دروازههای سیلاب.
پذیرفتن اینکه پس از دوره تمرکز عمیق یا شدت، یک «پسلرزه احساسی» خواهیم داشت، مفید است؛ همانطور که ورزشکاران پس از مسابقه یا فصل طولانی، انتظار درد عضلانی دارند. بازیابی احساسی بخشی از فرآیند است و نشانه اشتباه نیست. وقتی خود را ذهنی و عاطفی به کار میگیریم، انرژی مصرف میکنیم که نیاز به بازسازی دارد. نمیتوانیم همیشه در حالت اوج بمانیم. نکته کلیدی، پیشبینی این مرحله و برنامهریزی برای بازگشت است تا از غافلگیری جلوگیری شود.
داشتن برنامه یا پاداش برای بازیابی ضروری است. شاید این شامل زمان استراحت برنامهریزیشده، دیدار با دوستان، یا اجازه دادن به خود برای احساس هر آنچه پس از کند شدن ریتم بروز میکند باشد. این بازنشانیهای هدفمند، از سقوط احساسی به فرسودگی یا خودتردیدی جلوگیری میکنند. جریان و تمرکز حالات قدرتمندی هستند، اما قرار نیست دائمی باشند. هدف این نیست که همیشه در اوج باشیم، بلکه یادگیری نحوه خروج از جریان و بازگشت به خود، بدون قضاوت، است.
راهکارهای عملی برای حفظ جریان بدون از دست دادن خود
برای حفظ تمرکز و جریان در فصلهای پرشدت، میتوان چند راهکار اساسی را به کار برد: مشاهده کنید، جذب نکنید. احساسات و افکار را بهعنوان داده ببینید، نه دستورات. میتوانید از خستگی یا ناامیدی آگاه باشید بدون واکنش شدید. نقاط کنترل داخلی تعیین کنید: لحظهای توقف و ارزیابی کنید، «آیا تنش دارم؟ خستهام؟ حواسم پرت شده؟» این بررسی سریع کمک میکند قبل از فرسودگی، اصلاحات کوچکی انجام شود. بدن خود را زمینگیر کنید: چند نفس عمیق، تغییر وضعیت بدن یا پیادهروی کوتاه میتواند سیستم عصبی را در ثانیهها تنظیم کند. فضای ذهنی خود را محافظت کنید: اگر چککردن دیگران حس مزاحمت ایجاد کرد، با قدردانی پاسخ دهید و بگویید در صورت نیاز برای صحبت عمیقتر، خودتان تماس خواهید گرفت. زمان تأمل خود را برنامهریزی کنید: پردازش احساسی عمیق را برای بعد از پروژه، ارائه یا فصل شدت ذخیره کنید. بازیابی خود را برنامهریزی کنید: پاداش یا آیین بازنشانی داشته باشید؛ تعطیلات، صبح آرام، تمرین ورزشی، آخر هفته دور از کار یا زمان برای آرامش. دانستن اینکه بازسازی در راه است، تمرکز را حفظ میکند.
حفظ جریان به معنای قطع ارتباط با احساسات نیست؛ بلکه به معنای حفظ ارتباط بدون غرق شدن است. میتوان قدردان نگرانی دیگران بود، به مناظر احساسی خود توجه کرد و در عین حال تمرکزی که شما را پیش میبرد، محافظت کرد. در فصلهای پرشدت، تعادل از کمال نمیآید؛ از حضور و آگاهی میآید، از شناخت اینکه چه چیزی اکنون شایسته انرژی شماست و چه چیزی میتواند به بعد موکول شود. حتی وقتی کاملاً در جریان هستید، هنوز انسانی هستید. بخشی از عملکرد در بهترین حالت، شناختن زمان استراحت، بازیابی و بازگشت به خود پس از تغییر فصل است.