بعد از مردود شدن در یک آزمون، ممکن است یک دانشآموز باهوش از خود بپرسد: «واقعاً من آنقدر باهوشم؟»
یک فروشنده موفق ممکن است پس از شکست در بستن یک قرارداد مهم، در تواناییهایش تردید کند. یک نامزدیِ بههمخورده میتواند باعث شود فردی از خود بپرسد آیا واقعاً «لیاقت ازدواج» را دارد یا نه.
هر زمان که تصویری که از خودمان در ذهن داریم با واقعیت زندگیمان همخوانی نداشته باشد، خودپنداره ما تهدید میشود. برای کنار آمدن با این تهدید، تلاش میکنیم شکاف بین باورهایمان و واقعیت را جبران کنیم. اغلب، این رفتار جبرانی شامل جستوجوی محصولات یا فعالیتهایی است که به ما کمک میکنند احساس ارزشمندی از دسترفتهمان را دوباره به دست آوریم.
مصرف جبرانی و پیامدهای آن
این اصل روانشناختی که «مصرف جبرانی» (Compensatory Consumption) نام دارد، در پژوهشهای متعددی ثبت شده است. یک مطالعه در سال ۱۹۸۱ نشان داد دانشجویان MBA که در مقایسه با همکلاسیهای خود در نمرات یا پیشنهادهای شغلی موفقیت کمتری داشتند، بیشتر به سراغ محصولاتی میرفتند که نشانه موفقیت بودند؛ مانند پوشیدن ساعتهای لوکس یا حمل کیفهای برندهای مشهور. هدف این بود که احساس ناکامی را جبران کنند.
مطالعهای جدید در مجلهی Journal of Consumer Research نشان داد تلاش برای جبران احساس ناکافی بودن میتواند ما را بدتر از قبل احساس کند. آزمایشها نشان داد افرادی که میکوشیدند شایستگی خود را ثابت کنند، بیشتر روی کاستیهایشان تمرکز میکردند و در نهایت عزتنفس و خودکنترلی آنها کاهش مییافت.
مثالهای واقعی از اثر مصرف جبرانی
برای مثال، یک مدیر موفق که از ارتقا جا مانده است، ممکن است برای احساس موفقیت، لباسهای برند و گرانقیمت بخرد. اما پوشیدن لباسهای گران احتمالاً باعث میشود او بیشتر به یاد ارتقا نگرفته بودنش بیفتد و تمرکز مداوم روی کاستیها، مقاومت او در برابر وسوسهها در دیگر زمینهها را نیز کاهش دهد. در مقابل، اگر همان فرد حرفهای تمرکز خود را به حوزهای دیگر، مانند زندگی اجتماعی، معطوف کند، نتیجه بهتری خواهد گرفت. برگزاری یک مهمانی یا فعالیت اجتماعی میتواند احساس ارزشمندی اجتماعی او را افزایش دهد و از غرق شدن در فکر شکست شغلی جلوگیری کند. تغییر تمرکز از حوزهای که در آن احساس ناکامی میکنیم به حوزهای که در آن توانایی داریم، احتمال کاهش خودکنترلی را کمتر میکند.
نکات مهم برای جلوگیری از بدتر شدن مشکلات
اگر مراقب نباشیم، تلاشهای ما برای درمان زخمهای روانی ممکن است مانند چسب زدن بر زخم با تبر باشد. نکات مهم این پژوهشها شامل موارد زیر است:
– «خرید درمانی» ممکن است تسکین موقتی بدهد، اما در بلندمدت رضایت را کاهش میدهد.
– تلاش برای نمایش تصویری از خود با هدف احساس بهتر، ممکن است نتیجهی عکس بدهد.
– پنهان کردن ناامنیها منابع ذهنی را خسته میکند و خودکنترلی را کاهش میدهد.
زمانی که احساس شکست، بیکفایتی یا توهین میکنیم، ابتدا احساسات خود را بپذیریم و سپس تصمیم بگیریم بهترین واکنش چیست. بهجای تلاش برای اثبات اینکه هنوز «بهاندازه کافی خوب هستیم»، فعالیتی نامرتبط را انتخاب کنیم که به مقابله با احساسات ناخوشایند کمک کند و عزتنفس واقعی ما را بازسازی نماید. مصرف جبرانی یا تلاش برای جبران احساس ناکافی بودن میتواند بهجای بهبود، باعث کاهش عزتنفس و خودکنترلی شود. تمرکز بر حوزههایی که در آن احساس توانمندی داریم، پذیرش احساسات و انتخاب فعالیتهای سازنده، راهی موثر برای مدیریت احساس ناکافی بودن و افزایش خودارزشمندی است.