در روزگار پرشتاب و پرتنش امروز، دیگر نمیتوان سلامت روان را صرفاً به معنای نبود اختلالهای روانی دانست. جامعه مدرن با تغییرات پیدرپی، فشارهای اقتصادی، بیثباتیهای اجتماعی و تحول در ساختار روابط انسانی، بیش از هر زمان دیگر نیازمند نگاهی راهبردی و پیشگیرانه به سلامت روان است.
به گفته کارشناسان، روانشناسی امروز در حال عبور از رویکرد صرفاً درمانی است و به سمت رویکردی «تحولی و همراهانه» پیش میرود؛ رویکردی که روانشناس نهتنها درمانگر، بلکه همراه مسیر رشد، تصمیمگیری و خودمراقبتی انسانهاست.
از درمان تا رشد؛ تحول نقش روانشناس در قرن جدید
دکتر لیلا سلیمانی، روانشناس و هیپنوتراپیست بوشهری، در گفتوگو با روان ۲۴ تأکید میکند که «سلامت روان در جامعه امروز باید به عنوان یک سرمایه راهبردی دیده شود، نه فقط یک دغدغه درمانی.»
او میگوید:
«اگر تا دو دهه پیش روانشناسی صرفاً به درمان اختلالات اضطراب، افسردگی یا وسواس محدود میشد، امروز روانشناس نقشی بسیار فراتر دارد؛ ما باید در تصمیمسازی، مدیریت هیجانها، شکلگیری هویت، و حتی هدایت شغلی و تحصیلی افراد نقش فعال داشته باشیم.»
به گفته او، افزایش سرعت زندگی، گسترش شبکههای اجتماعی و رقابتهای شدید شغلی و تحصیلی باعث شدهاند که فشار روانی در همه اقشار جامعه وجود داشته باشد.
«دیگر فقط بیماران روانی نیستند که به روانشناس نیاز دارند؛ همه انسانها برای حفظ تعادل روانی و رشد در مسیر زندگی، به نوعی از حمایت روانی نیازمندند.»
سلامت روان؛ زیربنای توسعه پایدار انسانی
کارشناسان معتقدند که سلامت روان، تنها مسئله فردی نیست؛ بلکه یکی از ارکان توسعه پایدار در هر جامعه است. در واقع، جامعهای که از سلامت روانی مطلوب برخوردار نباشد، در تحقق اهداف فرهنگی، اقتصادی و حتی سیاسی خود نیز با چالش مواجه میشود.
دکتر سلیمانی در اینباره توضیح میدهد:
«در کشورهای پیشرفته، هزینههای مربوط به سلامت روان جزو سرمایهگذاریهای ملی محسوب میشود. زیرا نیروی کار سالم از نظر روانی، بهرهوری بالاتری دارد، خلاقتر است و کمتر دچار فرسودگی شغلی میشود.»
او با اشاره به پژوهشهای بینالمللی ادامه میدهد:
«براساس آمار سازمان جهانی بهداشت، هر دلار سرمایهگذاری در پیشگیری و آموزش سلامت روان، چهار دلار بازده اقتصادی به همراه دارد. اما در ایران، نگاه به سلامت روان هنوز واکنشی است، نه پیشگیرانه.»
غفلت از آموزش مهارتهای روانی از دوران مدرسه
یکی از محورهای انتقادی روانشناسان، نبود آموزش مهارتهای زندگی در سیستم آموزشی کشور است.
به گفته دکتر سلیمانی، دانشآموزان ایرانی معمولاً دروس فنی، ریاضی یا نظری میگذرانند، اما مهارتهای بنیادین مانند کنترل هیجان، حل تعارض، خودآگاهی و ارتباط مؤثر در برنامههای درسی آنها جایی ندارد.
«کودکی که یاد نمیگیرد چگونه احساس خشم، اضطراب یا ناکامی خود را مدیریت کند، در بزرگسالی یا دچار فرسودگی میشود یا در روابط انسانیاش شکست میخورد. متأسفانه هنوز در نظام آموزشی ما، سلامت روان در اولویت نیست و همین باعث میشود مشکلات روانی در بزرگسالی با شدت بیشتری بروز کنند.»
او تأکید میکند که آموزش مهارتهای روانی از دوران ابتدایی، یکی از مؤثرترین شیوههای پیشگیری از بروز بحرانهای روانی در آینده است؛ اقدامی که بسیاری از کشورها سالهاست آن را در قالب برنامههای «wellbeing education» اجرا میکنند.
کرونا و پسلرزههای روانی پنهان
دوران همهگیری کرونا نشان داد که تابآوری روانی جامعه تا چه اندازه اهمیت دارد. قرنطینه، فقدان عزیزان، انزوا و تغییر سبک زندگی میلیونها نفر را با فشار روانی شدید روبهرو کرد.
دکتر سلیمانی میگوید:
«بعد از دوران کرونا، موجی از اختلالات اضطراب، افسردگی، وسواسهای فکری و مشکلات خواب مشاهده شد. اما نکته مهمتر این است که بسیاری از این آسیبها در ظاهر تمام شدهاند، اما در ناخودآگاه افراد و حتی ساختارهای اجتماعی باقی ماندهاند.»
به باور او، جامعه ایرانی هنوز در مرحله ترمیم روانی پس از بحرانهای بزرگ است؛ از پاندمی کرونا گرفته تا مسائل اقتصادی و اجتماعی که اضطراب جمعی را تشدید کردهاند.
نقش هیپنوتراپی و رواندرمانی نوین در خودمراقبتی
یکی از رویکردهای تازه در حوزه سلامت روان، استفاده از روشهای هیپنوتراپی، شناختدرمانی و رفتاردرمانیهای تلفیقی است.
دکتر سلیمانی در اینباره توضیح میدهد:
«هیپنوتراپی یا درمان از طریق تلقینهای هدایتشده، به فرد کمک میکند تا با ذهن ناخودآگاه خود ارتباط مؤثر برقرار کند. در واقع ما از قدرت ذهن برای تنظیم احساسات، کاهش استرس و افزایش تمرکز استفاده میکنیم.»
او تأکید دارد که این روشها جایگزین درمانهای دارویی یا مشاوره کلاسیک نیستند، بلکه مکمل آنها محسوب میشوند و در بهبود کیفیت زندگی، کارایی شغلی و آرامش ذهنی مؤثرند.
تابآوری روانی؛ مهارتی که باید آموخت
تابآوری روانی، یعنی توانایی سازگاری با شرایط دشوار بدون از دست دادن تعادل هیجانی.
به گفته کارشناسان، این مهارت مانند عضلهای است که باید با تمرینهای ذهنی و رفتاری تقویت شود.
دکتر سلیمانی میگوید:
«جامعهای که تابآوری بالایی دارد، از بحرانها عبور میکند بدون آنکه ساختار روانیاش فروبپاشد. اما وقتی تابآوری ضعیف است، هر فشار بیرونی به اضطراب جمعی، افسردگی و گاهی پرخاش اجتماعی منجر میشود.»
او پیشنهاد میکند که برنامههای آموزشی عمومی برای ارتقای تابآوری در محیطهای کاری، مدارس و دانشگاهها گسترش یابد.
«کارگاههای کوتاهمدت آموزش مهارتهای روانی و مراقبه ذهنآگاهانه (Mindfulness) میتوانند در کاهش فشار روانی نقش چشمگیری داشته باشند.»
سلامت روان در عصر فناوری؛ چالش شبکههای اجتماعی
یکی از موضوعات نگرانکننده برای سلامت روان در جوامع امروزی، تأثیر شبکههای اجتماعی بر احساس رضایت و هویت فردی است.
دکتر سلیمانی هشدار میدهد:
«مقایسه دائمی خود با دیگران در فضای مجازی، باعث کاهش عزتنفس و افزایش اضطراب اجتماعی میشود. نوجوانان امروز بیش از هر زمان در معرض بحران هویت دیجیتال قرار دارند.»
او میافزاید که باید استفاده از رسانهها بهصورت آگاهانه و کنترلشده آموزش داده شود تا از تبدیل شدن آن به منبع اضطراب و اعتیاد جلوگیری شود.
غیبت سیاستگذاری جامع در حوزه سلامت روان
یکی از خلأهای مهم در کشور، نبود سیاستگذاری فراگیر و هماهنگ در حوزه سلامت روان است.
به گفته کارشناسان، مسئولیت این حوزه بین نهادهای مختلف (وزارت بهداشت، آموزشوپرورش، سازمان بهزیستی و نظام روانشناسی) تقسیم شده اما انسجام راهبردی وجود ندارد.
دکتر سلیمانی در پایان گفتوگو میگوید:
«سلامت روان باید در رأس سیاستهای کلان توسعه اجتماعی قرار گیرد. ما نیازمند سند ملی سلامت روان با محورهای مشخص هستیم: آموزش، پیشگیری، دسترسی عادلانه و حمایت اجتماعی.»
جمعبندی: سلامت روان، راهبردیترین سرمایه قرن بیستویکم
سلامت روان دیگر یک موضوع لوکس یا فردی نیست.
در دنیای پرهیاهو و ناپایدار امروز، انسانها برای حفظ کارکرد، امید و ارتباط انسانی، بیش از هر چیز به تعادل درونی نیاز دارند. جامعهای که شهروندانش از نظر روانی سالم باشند، در برابر بحرانها مقاومتر، در تصمیمگیریها منطقیتر و در ارتباطات انسانی مؤثرتر است.
بنابراین، سلامت روان نه یک هزینه، بلکه یک سرمایه ملی است؛ سرمایهای که بیتوجهی به آن، میتواند زیانهای اجتماعی و اقتصادی گستردهای به همراه داشته باشد.