اکثر ما زمان زیادی را صرف تمرین بدترین پایانها میکنیم، اما به ندرت خود را برای شروعهایی که خوب پیش میروند آماده میکنیم. تحقیقات روانشناسی نشان میدهد انعطافپذیری روانی میتواند سلامت ذهنی، تابآوری و کیفیت روابط ما را بهبود بخشد. یادگیری مهارت «قدردانی از لحظات خوب» به ما کمک میکند تجربههای مثبت را قبل از محو شدن مشاهده و نگه داریم. همچنین پذیرفتن اینکه قدمهای اول ممکن است دست و پا شکسته باشند، به ما اجازه میدهد بدون اینکه این حالت را با شکست اشتباه بگیریم، آغاز کنیم.
تجربهای در کپنهاگ
ما که از جتلگ و گرسنگی خسته بودیم، در خیابانهای سنگفرش کپنهاگ قدم میزدیم که دختر نوجوانم دستم را در یک گذرگاه گرفت. «دیدی اون رو؟» او پرسید و به چراغ راهنمایی اشاره کرد. من متوجه نشدم منظورش چیست، چون مشغول پیدا کردن یک نانوایی با وایفای بودم تا مسیرمان را در گوگل مپ بررسی کنم و ببینم به بندر معروف نیهاون چگونه رسیدیم. «چراغ زرد قبل از سبز ظاهر شد،» او گفت. «مثل اینکه بهت هشدار میده قبل از اینکه حرکت کنی آماده باشی.»
چند چراغ دیگر را با هم نگاه کردیم و او درست میگفت. در ایالات متحده، چراغ زرد یعنی آهسته برو و آماده توقف باش. اما در دانمارک و برخی کشورهای اروپایی دیگر، زرد به شما سیگنال میدهد تا قبل از توقف و حرکت، آماده شوید. این ایده که لحظهای برای آماده شدن به ما داده میشود، نه فقط برای ترمز گرفتن، ذهنم را مشغول کرد و یادآور شد که در زندگی نیز باید برای شروعهای خوب آماده باشیم.
وقتی به خانه برگشتیم، متوجه شدم که چقدر به ندرت به خودمان اجازه میدهیم در زندگی روزمره این فضا را داشته باشیم. ما دائم برای پایانها آماده میشویم، سناریوهای بد را مرور میکنیم، سخنرانی پایان رابطه یا تماس اخراج را تمرین میکنیم و برنامه پشتیبان داریم. اما به ندرت برای لحظاتی که همه چیز خوب پیش میرود آماده میشویم. ما تمرین بازگشت بعد از فرسودگی را نمیکنیم و برای لحظهای که چراغ سبز میشود و باید دوباره حرکت کنیم، آماده نیستیم.
راحتی ما در توقف و دست و پا شکسته بودن در شروع
بیشتر ما میدانیم چگونه با ناامیدیها کنار بیاییم، چون آموزش دیدهایم برای آن برنامهریزی کنیم. بیمه خریداری میکنیم تا از ضررها محافظت کنیم، تنقلات همراه داریم تا در طول جلسات طولانی یا تأخیر پرواز چیزی برای خوردن داشته باشیم و همیشه برنامههای پشتیبان ذهنی داریم. اما همیشه نمیدانیم چگونه برای لحظاتی که همه چیز خوب پیش میرود آماده شویم. وقتی شغل جدیدی پیدا میشود، پروژهای به پایان میرسد یا ایدهای که سالها در ذهن داشتیم موفق میشود، اغلب غافلگیر میشویم. چیزی که کمتر تمرین میکنیم، آماده شدن برای شادی است.
آماده شدن برای شادی حتی ترسناکتر از آماده شدن برای شکست است، زیرا از ما میخواهد امید داشته باشیم و باور کنیم ممکن است اوضاع بهتر از آنچه انتظار داشتیم پیش برود.
انعطافپذیری روانی: چراغ زرد پیش از سبز
فاصله بین آماده شدن برای توقف و آماده شدن برای حرکت، یادآور چیزی در روانشناسی به نام انعطافپذیری روانی است. این مهارت توانایی تغییر و تطبیق با شرایط غیرمنتظره زندگی است. وقتی برنامهای که در ذهن داشتید دیگر کار نمیکند، میتوانید به جای چسبیدن به نقشه قدیمی، تغییر مسیر دهید.
انعطافپذیری روانی پایه اصلی درمان پذیرش و تعهد (ACT) است. هدف این نیست که همه مشکلات را از بین ببریم، بلکه یاد بگیریم چگونه با زندگی پیش برویم حتی وقتی اوضاع پیچیده است و طبق برنامه ما نیست. تحقیقات نشان دادهاند افرادی که انعطافپذیری روانی بالاتری دارند، بهتر با استرس کنار میآیند و روابط قویتری میسازند. آن لحظه در گذرگاه کپنهاگ شبیه چراغ زرد پیش از سبز است. لحظهای که میتوانیم آنچه در حال وقوع است را ببینیم، اندکی تنظیم کنیم و سپس قدم بعدی را برداریم.
درسهایی برای آماده شدن برای چراغ سبز
تمرین انتظار مثبت
اکثر ما استاد آماده شدن برای بدترین اتفاقات هستیم. ایمیلی که ممکن است نیاید یا گفتوگویی که میتواند اشتباه پیش برود را تصور میکنیم. اما به ندرت تمرین میکنیم تا برای چیزهای خوب آماده شویم. روانشناس ریک هنسون این کار را «قدردانی از لحظات خوب» مینامد. اخیراً تلاش کردهام این لحظات خوب را کمی طولانیتر نگه دارم و تصور کنم موفقیت واقعی چه حسی دارد، نه برای اینکه بتوانم آن را به وجود بیاورم، بلکه برای اینکه وقتی سر میرسد غافلگیر نشوم.
پذیرفتن دست و پا شکسته بودن شروعها
روز اول در شغل جدید به ندرت صاف و روان است. تلاش میکنید نام افراد را به یاد بیاورید، دستگاه قهوه را پیدا کنید و وانمود کنید گم نشدهاید. اولین پیشنویس هر چیزی که ارزش نوشتن دارد، اغلب چیزی است که دوست دارید در کشو پنهان کنید. چیزی که یاد گرفتهام این است که این دست و پا شکسته بودن نشانه آغاز چیزی جدید است، درست مانند ایستادن در چراغ زرد، آگاه به حرکت پیش رو و کمی نااطمینان از اینکه آیا پایم روی گاز است یا نه.
فضا دادن برای چراغ سبز
وقتی بالاخره اوضاع شروع به حرکت میکند، میل طبیعی من این است که فوراً به جلو بروم، انگار ممکن است فرصت ناپدید شود. در این شتاب، اغلب لحظه را از دست میدهم. اخیراً رویکرد متفاوتی داشتهام: بعد از ارسال یک کار بزرگ، قدم آهستهای میزنم، یا با دوستی تماس میگیرم تا خبر را به اشتراک بگذارم، یا فقط در سکوت مینشینم و خبر را هضم میکنم. این لحظات کوچک اما مهم هستند، به من کمک میکنند تغییر را احساس کنم و یادآور میشوند این فقط یک کار انجام شده نیست، بلکه چراغ سبزی است که باید دیده شود.
آن گذرگاه کپنهاگ همیشه با من مانده است. یادآوری میکند که زندگی تنها درباره چراغ قرمز برای توقف یا چراغ سبز برای حرکت نیست، بلکه زرد بین آنها اهمیت دارد. لحظهای که نفس میکشیم، اطراف را میبینیم و آماده میشویم برای حرکت بعدی. گاهی هنوز فراموش میکنم و شتاب میکنم، اما تصویر تغییر چراغ برایم یادآور آرام و مهمی است که باید برای شروعهای خوب آماده باشیم.