تفاوت بین تروما و درد عاطفی
همهی دردهای عاطفی مسیرهای عصبی مشابه تروما ندارند. بسیاری از مردم دردهای روزمره را اشتباه بهعنوان «تروما» برچسب میزنند و این کار مانع بهبود طبیعی و تابآوری میشود. شناخت انواع رنج عاطفی و روش درمان مناسب، کلید سلامت روان است.
مشکل اطلاعات نادرست
در پنج سال گذشته، واژهی «تروما» از یک اصطلاح بالینی به نوعی «سرمایه فرهنگی» تبدیل شده است. افراد از آن برای توصیف همهچیز استفاده میکنند: انتقادهای دوران کودکی، استرس محیط کار، شکست عشقی و حتی مهمانیهای خانوادگی.
این روند باعث شده مردم ناراحتیهای عادی انسانی را بیمارگونه تلقی کنند. واقعیت این است که گاهی دردهای ما قابل حل هستند و گاهی با تروماهای واقعی روبهرو هستیم.
مثل آبلهمرغان؛ تجربه میتواند اثرات ماندگار بگذارد اما به معنای اختلال دائمی نیست.
چه اتفاقی در مغز میافتد؟
تحقیقات نشان دادهاند که رنج عاطفی طیفی دارد و همه زخمها نیاز به درمان تروما ندارند. نکات اصلی عبارتاند از:
-
درد عاطفی علامتی است که چیزی نیاز به توجه دارد، نه بیماری به خودی خود
-
زخمهای عمیق نیازمند پردازش فعال هستند تا مغز بتواند رهایی کامل ایجاد کند
-
تروما سیستم عصبی را دوباره سیمکشی میکند و باعث میشود حتی در امنیت، بیحس یا جداافتاده باشیم
استفاده از درمانهای تروما برای زخمهای روزمره، مانند عمل جراحی روی کبودی است؛ نیت خوب دارد اما احتمالاً آسیبزننده است.
چرا برچسب «تروما» همیشه مفید نیست
وقتی همهی رنجها را تروما مینامیم، تابآوری طبیعی افراد را کاهش میدهیم. این برچسب میتواند هویتی بسازد که فرد را بیانگیزه و در چرخهای مخرب نگه دارد:
«من تروما دارم» → «من شکستهام» → «نمیتوانم خوب شوم، پس چرا تلاش کنم؟»
عبور از برچسبها و بازیابی تابآوری
شناخت اینکه همهی رنجها تروما نیستند، قدرت خودآگاهی را افزایش میدهد. این دیدگاه فرد را از قربانی بودن به عامل بودن منتقل میکند:
-
از آسیبپنداری به رشد میرسیم
-
از «شکستهام» به «انسانم و این بخشی از تجربه انسانی است» میرسیم
-
اعتماد به توانایی خود برای بهبود، مسیر رهایی را باز میکند
درد شما شایسته نام درست و مراقبت درست است. گاهی مهمترین کار این است که به توانایی خود برای بهبود اعتماد کنید—به شرطی که دقیقاً بدانید از چه چیزی در حال بهبود هستید.