در نشست تخصصی «روانشناسی، فلسفه و مسئله هویت» که شهریور ۱۴۰۴ برگزار شد، دکتر محمد اصغری، روانشناس و پژوهشگر فلسفه ذهن، بر ضرورت ادغام دوباره روانشناسی و فلسفه تأکید کرد. او هشدار داد که بدون درک ریشههای فلسفی و فرهنگی شکلگیری «خود»، هیچ درمان پایداری برای بحرانهای هویتی ممکن نیست.
نشست تخصصی «روانشناسی، فلسفه و مسئله هویت» در شهریور ۱۴۰۴ با حضور جمعی از استادان برجسته حوزههای روانشناسی، علوم شناختی و فلسفه در مرکز مطالعات انسانشناسی و ذهن برگزار شد. در این نشست، دکتر محمد اصغری، از پیوند ناگسستنی میان روانشناسی و فلسفه سخن گفت و تأکید کرد که سلامت روان، بدون بازخوانی نظریههای فلسفی درباره هویت، مفهومی ناقص است.
او در آغاز سخنانش با اشاره به افزایش بحرانهای هویتی در جامعه معاصر اظهار کرد: «در دنیای امروز، هویت دیگر یک وضعیت ثابت نیست، بلکه فرآیندی پویا و چندلایه است. روانشناسی مدرن گاهی با نادیدهگرفتن این پیچیدگیها، به دنبال راهحلهای فوری برای بازسازی “خود” در افراد است، در حالی که ریشه این بحرانها در لایههای عمیق فلسفی و فرهنگی نهفته است.»
بازخوانی مفهوم «خود» از دکارت تا عصر رواندرمانی
دکتر اصغری در ادامه با نگاهی تاریخی، تحول مفهوم «خود» را از فلسفه کلاسیک تا روانشناسی معاصر بررسی کرد. او گفت: «از زمان دکارت که گفت “میاندیشم، پس هستم”، اندیشه بهعنوان بنیان هویت در نظر گرفته شد. اما با ظهور فروید و روانشناسی انسانگرا، روشن شد که انسان صرفاً محصول فکر نیست؛ احساسات، ناخودآگاه و روابط اجتماعی نیز در ساخت هویت نقشی اساسی دارند.»
به گفته او، رواندرمانگرانی که تنها به رفتار یا شناخت توجه دارند، بخش عمیقتر وجود انسان ـ یعنی معنا، ارزش و آگاهی ـ را نادیده میگیرند. او افزود: «فلسفه میتواند آن بُعد گمشده را دوباره به روانشناسی بازگرداند؛ بُعدی که به انسان اجازه میدهد خود را فراتر از علائم و رفتارها درک کند.»
بحران هویت در دنیای دیجیتال
در بخش دیگری از سخنرانی، دکتر اصغری به تأثیر فناوری و فضای مجازی بر شکلگیری هویت اشاره کرد و گفت: «امروزه شبکههای اجتماعی مرزهای سنتی هویت را از بین بردهاند. افراد در فضای مجازی، چهرههای چندگانهای از خود میسازند که گاه در تضاد با درون واقعیشان قرار دارد. این تضاد میتواند به احساس پوچی، اضطراب وجودی و ازخودبیگانگی منجر شود.»
او معتقد است که برای مقابله با این چالش، روانشناسان باید از درمانهای صرفاً رفتاری فراتر روند و از فلسفه برای بازسازی معنا و انسجام شخصی استفاده کنند. «درمانگر آگاه به فلسفه میداند که میان “بودن اصیل” و “بودن نمایشی” تفاوتی حیاتی وجود دارد؛ و این تفاوت، نقطه آغاز سلامت روان واقعی است.»
فلسفه در خدمت درمان؛ از نظریه تا عمل
دکتر اصغری در بخش دیگری از سخنرانی خود گفت: «فلسفه نباید فقط در کتابخانهها بماند. مفاهیمی مانند آزادی، معنا و مسئولیت میتوانند به زبان درمانی ترجمه شوند. درمانگر باید بداند هر جمله بیمار درباره “من”، حامل یک پیشفرض فلسفی است.»
او افزود که درمان اگزیستانسیال و رویکردهای معناگرا، نمونههایی از کاربرد فلسفه در رواندرمانی هستند: «درمان وجودی، گفتوگویی میان انسان و معنای زندگی است. در این مسیر، گوش دادن تنها به نشانهها کافی نیست؛ درمانگر باید معنای پنهان پشت نشانهها را هم بشنود.»
نقد روانشناسی ابزاری و بازگشت به روانشناسی معناگرا
دکتر اصغری از رویکرد «روانشناسی ابزاری» انتقاد کرد؛ رویکردی که بهگفته او، تنها به شاخصها و رفتارهای قابل اندازهگیری توجه دارد و جنبههای کیفی و درونی روان انسان را نادیده میگیرد. او گفت: «سلامت روان فقط نبودِ اختلال نیست. یعنی حتی اگر علائم از بین بروند، بدون معنا و هدف، روان هنوز بیمار است. درمانگر باید به بیمار کمک کند انسجام درونی و حس معنا را بازسازی کند، نه فقط علائم را سرکوب کند.»
یکی از بخشهای کلیدی سخنرانی دکتر اصغری، نقد آموزش روانشناسی در دانشگاهها بود. او معتقد است که نبود آموزش فلسفه در برنامههای درسی روانشناسی، موجب سطحینگری در مداخلات بالینی میشود. او گفت: «هر نظریه روانشناسی، از رفتارگرایی تا شناختدرمانی، ریشه در فلسفه دارد. اگر درمانگر این ریشهها را نفهمد، رویکردش مکانیکی و بیروح میشود.» او پیشنهاد داد که دانشگاهها واحدهایی از فلسفه ذهن، پدیدارشناسی و فلسفه وجودی را وارد آموزش روانشناسان کنند تا آنان بتوانند تفکر انتقادی را در کار درمانی به کار بگیرند.
درمان بهمثابه بازسازی معنا
در پایان، دکتر اصغری با اشاره به دیدگاههای ویکتور فرانکل گفت: «درمانگر، در نهایت، کسی است که به بیمار کمک میکند معنای رنج خود را بازسازی کند. وقتی انسان بداند چرا رنج میبرد، رنج به فرصتی برای رشد تبدیل میشود. این نگاه، هم فلسفی است و هم عمیقاً درمانی.» او جمعبندی کرد که آینده روانشناسی در بازگشت دوباره به فلسفه و علوم انسانی نهفته است؛ زیرا انسان تنها با فهم معنای بودن، میتواند به سلامت روان پایدار دست یابد.
پنل تخصصی «روانشناسی، فلسفه و مسئله هویت» نقطه عطفی در گفتوگوهای علمی حوزه سلامت روان در ایران بود. سخنان دکتر اصغری یادآور این حقیقت است که درمان مؤثر، صرفاً تکنیک نیست بلکه تلاشی برای بازشناسی انسان است.
روانشناسی آینده، نه تنها به ابزارهای علمی بلکه به درک فلسفی از «منِ انسانی» نیاز دارد؛ زیرا بحران هویت امروز، بدون بازگشت به ریشههای فکری و فرهنگی، درمانپذیر نخواهد بود.