انسان، از نخستین روزهای پیدایش، موجودی تقلیدگر بوده است. رفتار، گفتار و حتی احساسات ما اغلب از دیگران الگوبرداری میشوند. اما نکته مهم این است که ما معمولاً از چه کسانی تقلید میکنیم؟ تحقیقات روانشناسی نشان میدهد که بیشترین تمایل برای تقلید از افرادی وجود دارد که به نظر میرسد از طریق رفتار خود به قدرت، جایگاه یا پاداش رسیدهاند. رسانهها نیز دقیقاً همین الگوها را بارها و بارها در برابر چشمان ما بازتولید میکنند — الگویی که همیشه به نفع جامعه یا سلامت روان ما نیست.
از آزمایش بوبو تا نظریه یادگیری اجتماعی
آلبرت بندورا در سال ۱۹۷۷ با آزمایش معروف «عروسک بوبو» نشان داد که انسانها، حتی در کودکی، از طریق مشاهده یاد میگیرند. کودکانی که دیدند بزرگسالی به عروسک ضربه میزند، خودشان هم با شدت بیشتری به همان کار دست زدند؛ بهویژه وقتی دیدند فرد مهاجم برای خشونتش پاداش میگیرد. این آزمایش سنگبنای نظریه یادگیری اجتماعی شد؛ نظریهای که میگوید بخش بزرگی از رفتارهای ما از مشاهده و تقلید شکل میگیرد، نه از آموزش مستقیم.
تقلید در بزرگسالی؛ از مد تا رفتار اجتماعی
تمایل به تقلید تنها به دوران کودکی محدود نیست. بزرگسالان نیز بهشکل ناخودآگاه از مد، زبان، و رفتار اجتماعی اطرافیان تأثیر میپذیرند. در دههی ۱۹۷۰ پوشیدن پیراهنهای براق دیسکویی نشانهی جذابیت بود، در حالیکه امروزه چنین لباسی خندهدار بهنظر میرسد. همینطور، واژهها نیز تغییر میکنند: اکنون بسیاری به جای «مراسم خاکسپاری» از عبارت «جشن زندگی» استفاده میکنند — چرا که جامعه آن را زیباتر و انسانیتر میداند. این مثالها نشان میدهد که حتی در زبان، ما از الگوی تقلید جمعی پیروی میکنیم.
تقلید در انتخاب سلاح؛ از سینما تا تروریسم
رفتار تقلیدی گاهی به شکل خطرناکی ظاهر میشود. در دههی ۱۹۷۰، فیلم معروف «هری کثیف» قهرمانی را نشان میداد که از سلاح قدرتمند .۴۴ مگنوم استفاده میکرد. پس از اکران فیلم، بسیاری از مردم همان مدل اسلحه را خریدند — صرفاً برای شباهت به قهرمان فیلم، نه کارایی واقعی. در دوران مدرن نیز نمونه مشابهی وجود دارد: تروریستها اغلب از سلاحهایی مانند AR-15 استفاده میکنند، چون این سلاح در ذهن آنها نماد قدرت نظامی و اقتدار است؛ نه به این دلیل که کارآمدترین گزینه است. تقلید از قدرت، حتی وقتی غیرمنطقی است، همچنان محرک روانی قوی محسوب میشود.
تقلید از قهرمانان خیالی؛ وقتی تخیل خطرناک میشود
انسانها نهتنها از افراد واقعی بلکه از شخصیتهای خیالی نیز تقلید میکنند. در سال ۲۰۱۴، دو دختر نوجوان برای جلب رضایت شخصیت خیالی اینترنتی «اسلندر من» (Slender Man)، دوست خود را با چاقو زخمی کردند. هرچند بیماری روانی در این پرونده نقش داشت، اما انگیزهی اصلی، تقلید از یک موجود خیالی بود — گواهی بر قدرت تخیل و تأثیر رسانه بر ذهن انسان.
اشباع رسانهای از خشونت؛ وقتی جرم عادی میشود
نویسنده مقاله، متیو شارپس، برای بررسی تأثیر رسانه بر رفتار اجتماعی، ۵۰ کانال تلویزیونی را در ساعات بعد از مدرسه تحلیل کرد. از این میان، تنها پنج کانال به اخبار و آبوهوا اختصاص داشتند. در ۴۵ کانال دیگر، تصویری نگرانکننده از جامعه ارائه میشد: جرم، قتل، مواد مخدر، اختلاس، تجاوز، و خشونت در اشکال مختلف. در بیشتر این برنامهها، مجرمان بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم قابلتحسین یا توجیهپذیر نمایش داده میشدند. این یعنی رسانه بهجای هشدار، گاهی به آموزش خشونت میپردازد.
در کنار این حجم از خشونت، تنها چند برنامهی آرام و آموزشی دیده میشد؛ مثلاً برنامهای دربارهی ساخت آکواریوم یا سفالگری — که در میان این طوفان خشونت، تقریباً ناپیدا بودند.
هدف این نوشته نه سرزنش جامعه است و نه ارائه موعظه اخلاقی؛ بلکه یادآوری یک واقعیت علمی است: ما از کسانی تقلید میکنیم که قدرتمند به نظر میرسند. اگر رسانهها پیوسته تصویری از قدرت را با خشونت گره بزنند، در عمل به عادیسازی جرم و قانونشکنی کمک میکنند. شاید زمان آن رسیده باشد که دربارهی پیامدهای روانی و اجتماعی این حجم از خشونت رسانهای بازاندیشی کنیم — پیش از آنکه تقلید از قهرمانان خیالی، به واقعیت زندگی روزمره تبدیل شود.