با وجود آنکه پیشگیری از قلدری در مدارس و فضای مجازی موضوعی پررنگ در گفتوگوهای آموزشی است، هنوز حدود ۲۰ درصد از کودکان قربانی آن میشوند. قلدری تنها موجب اضطراب یا ترس نمیشود؛ پژوهشها ارتباط آن را با بروز روانپریشی (سایکوز) نیز نشان دادهاند. این یعنی اثرات قلدری میتواند از سطح آسیبهای روانی معمول فراتر برود و حتی ساختارهای عصبی مغز را تحت تأثیر قرار دهد. برای درمانگران و روانشناسان، توجه و ارزیابی دقیق دربارهی تجربهی قلدری در کودکان و نوجوانان باید به امری ضروری بدل شود — درست مانند بررسی افکار خودکشی یا پرخاشگری.
داستانی از دوران دبیرستان
وقتی در دبیرستان بودم، همکلاسیای داشتیم که رفتاری متکبرانه و پرخاشگر داشت و از آزار دادن کسانی که «ضعیفتر» به نظر میرسیدند لذت میبرد. روزی، دانشآموزی لاغر و عینکی — که او را «برایان» مینامیم — هدف حملات کلامی این فرد شد. توهینها و فحاشیها در راهرو بالا گرفت تا آنکه ناگهان برایان، برخلاف تصور همه، مشت خود را حوالهی صورت قلدر کرد.
هیچکس برایان را تنبیه نکرد، چون همه میدانستند قربانی چه میزان رفتارهای تحقیرآمیز را تحمل کرده است. این واکنش خشونتآمیز، هرچند قابل دفاع نبود، اما نخستین «پیامد اجتماعی» بود که آن قلدر از سوی همسالانش دریافت کرد. این داستان برای ترویج خشونت نیست، بلکه نشان میدهد همه قربانیان توانایی واکنش ندارند. با توجه به آنکه یکپنجم دانشآموزان دبیرستانی در مدرسه و یکششم آنها در فضای آنلاین مورد قلدری قرار میگیرند (CDC، ۲۰۲۴)، این مسئله باید از اولویتهای جدی والدین و مربیان باشد.
کمتوجهی به قلدری در ارزیابیهای روانشناختی
در کار بالینی خود، بارها با پروندههای ارزیابی روانشناختی کودکان مواجه شدهام که در مصاحبه میگویند مورد قلدری قرار گرفتهاند، اما در پروندهشان اشارهای به آن نشده است. با وجود شیوع بالای قلدری، این موضوع به ندرت در گزارشهای بالینی ذکر میشود. در حالی که پیامدهای روانی قلدری بسیار گسترده است، این پدیده باید مانند سایر عوامل خطر روانی، بهصورت نظاممند مورد پرسش و مستندسازی قرار گیرد — حتی اگر وجود نداشته باشد.
هان و همکارانش (۲۰۲۴) قلدری را «رفتارهای پرخاشگرانهی عمدی، تکراری و آسیبزننده میان همسالان» تعریف کردهاند و تأکید میکنند که این پدیدهای جهانی است. نتیجهی چنین رفتارهایی، جز در موارد استثنایی مانند برایان، اغلب آسیبهای روانی جدی است — از اضطراب و افسردگی گرفته تا خودکشی. نمونهی دردناک آن، پروندهی «فیبی پرینس» در سال ۲۰۱۰ است؛ مهاجری ایرلندی در ایالت ماساچوست که در اثر قلدری شدید همسالانش، دست به خودکشی زد. حتی پس از توقف قلدری نیز، اثرات آن باقی میمانند. پژوهشها (Ni و همکاران، ۲۰۲۴) نشان میدهند قربانیان ممکن است سالها بعد دچار افسردگی، اجتناب اجتماعی یا حتی اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) شوند.
ارتباط قلدری با بروز روانپریشی
دکتر مایکل گرت، متخصص روانپریشی، گزارش داده است که تجربهی قلدری در دوران کودکی میتواند با احتمال بالاتر ابتلا به روانپریشی در نوجوانی و بزرگسالی ارتباط داشته باشد. پژوهشهای تازه (Okada و همکاران، ۲۰۲۴) نیز این ارتباط را تأیید کردهاند. آنان تغییراتی در عملکرد مغز یافتهاند — بهویژه در سامانهی انتقالدهندهی عصبی «گلوتامات» — که ممکن است زمینهساز بروز تجربیات روانپریشانه در نوجوانی باشد. پژوهشی دیگر (Trotta و همکاران، ۲۰۱۳) نشان داده است افرادی که قربانی قلدری بودهاند، دو برابر بیشتر از سایرین در معرض خطر روانپریشی قرار دارند.
زخمی که با گذر زمان التیام نمییابد
آسیبهای روانی ناشی از قلدری با گذشت زمان از بین نمیروند. بسیاری از بزرگسالان، همچنان زخمهای دوران مدرسه را با خود حمل میکنند. فردی که در کودکی احساس طردشدگی یا بیارزشی را تجربه کرده، در بزرگسالی نیز ممکن است به افسردگی، اضطراب یا مشکلات شغلی دچار شود. پژوهشی از بلانچفلاور و برایسون (۲۰۲۴) نشان میدهد افرادی که قربانی قلدری بودهاند، در بزرگسالی با نرخ بالاتری از بیماری روانی، بیکاری و مرگ پیش از ۵۵ سالگی روبهرو هستند. واقعیت تلخ این است که زمان، همه زخمها را درمان نمیکند.
از آنجا که بسیاری از موارد قلدری هرگز گزارش نمیشوند، درمانگران باید در مصاحبههای خود بهصورت هدفمند دربارهی تجربهی قلدری سؤال کنند — چه کودک قربانی باشد و چه عامل آزار. این پرسش میتواند در قالب ارزیابیهای استاندارد قرار گیرد تا از بروز پیامدهای روانی پیشگیری شود. متأسفانه تنها حدود ۲۰ درصد از کودکان قربانی قلدری آن را گزارش میکنند (مرکز ملی آمار آموزشی، ۲۰۱۸). دلیل آن میتواند ترس از تلافی، احساس ضعف، یا حتی این باشد که کسی از آنها در اینباره نپرسیده است.
نشانههای هشداردهندهی قلدری
درمانگران، والدین و مربیان باید نسبت به نشانههای زیر هوشیار باشند: غیبت مکرر از مدرسه یا ترس از حضور در کلاس، افت ناگهانی در عملکرد تحصیلی، بازگشت به خانه با کبودی یا آثار درگیری، تغییر در خلقوخو یا اضطراب آشکار هنگام صحبت از مدرسه
کودکان تازهوارد، دارای ناتوانی جسمی یا ذهنی، اقلیتهای قومی و دختران، بیشتر در معرض خطر هستند. ابزارهایی مانند پرسشنامهی قلدری «اولویوس» (Olweus Bullying Questionnaire) میتوانند به درمانگران در شناسایی و ارزیابی شدت قلدری کمک کنند.
همکاری چندجانبه برای حمایت از قربانی
در صورتی که در جلسات درمانی مشخص شود کودک قربانی قلدری است، نقش درمانگر تنها به درمان اثرات روانی محدود نمیشود. همکاری فعال با والدین و مدرسه برای حل مسئله، بخشی از مداخلهی مؤثر است. قلدری پدیدهای چندوجهی است و تنها از طریق همکاری نظام آموزشی، خانواده و درمانگران میتوان از تکرار چرخهی خشونت و شرم پیشگیری کرد.
قلدری، برخلاف تصور عمومی، صرفاً یک رفتار دوران کودکی نیست؛ بلکه زخمی روانی است که میتواند تا بزرگسالی تداوم یابد و حتی ساختار روانی و عصبی فرد را دگرگون کند. پرسشگری آگاهانه، مداخلهی زودهنگام و درمان مبتنی بر همکاری میتواند به ترمیم این زخم کمک کند.