وقتی «من» هستیم، دیدگاه ما نسبت به خود کاملاً بر اساس تجربههای گذشته شکل میگیرد. ما خود را بر اساس آنچه انجام دادهایم و آنچه برایمان رخ داده ارزیابی میکنیم. اما به گفته هِنری جیمز، دیدگاه «I» شامل خودآگاهی ما نسبت به حال حاضر است. در این حالت دیگر در واقعیت گذشته نیستیم و به لحظه حال منتقل شدهایم.
دوگانگی «من» و «منِ فعال» به ما کمک میکند بفهمیم بسیاری از احساسات خود ممکن است با آلوده شدن به گذشته، واقعیت حال را تحریف کنند. وقتی بیش از حد روی گذشته تمرکز میکنیم، ممکن است قادر به حضور در حال نباشیم. نمونهای از این تحریف در افراد مبتلا به بیاشتهایی عصبی دیده میشود؛ هنگامی که از آنها خواسته میشود شکل بدن فعلی خود را تشخیص دهند، اغلب میگویند که دو یا سه سایز بزرگتر از واقعیت فعلی هستند. در این حالت، فرد فقط «من» یا خود زندگینامهای را میبیند و قادر به مشاهده «منِ فعال» و آگاهی واقعی از بدن خود نیست.
افکار واکنشی
افکار خودکار یا واکنشی از پیش برنامهریزی شدهاند و به عادت تبدیل شدهاند. این افکار از تجربیات گذشته نشأت میگیرند و همیشه با حال حاضر مرتبط نیستند، اما به دلیل عادت، آنها را به حال میآوریم.
جملاتی مانند «من نمیتوانم این کار را انجام دهم»، «کسی من را دوست ندارد» و «من یک شکستخورده هستم» نمونههایی از افکار واکنشی هستند. این افکار بارها تقویت شدهاند و در «هارد دیسک» ذهن ما ذخیره شدهاند. افکار منفی واکنشی میتوانند مخرب و حتی فلجکننده باشند و به افسردگی، کاهش عزتنفس و کاهش انگیزه منجر شوند. این افکار قدیمی با اطلاعاتی که ممکن است هیچ ارتباطی با حال نداشته باشند، ما را غافلگیر میکنند.
افرادی که به طور مداوم با افکار آشفته سروکار دارند، ممکن است اعتمادبهنفس خود را از دست بدهند و تفکرشان منفیتر شود. پرسش این است که چگونه میتوانیم خود را از این افکار واکنشی رها کنیم.
افکار تأملی
افکار مثبت از طریق تأمل ایجاد میشوند و برخلاف افکار واکنشی، خودکار نیستند. این افکار بر اساس بررسی دقیق و عمیق تجربهها شکل میگیرند. با دروننگری میتوانیم از سطح افکار خودکار و منفی به سطحی مثبت و معنادار برسیم.
تفکر تأملی بر پایه تجربه گذشته نیست بلکه در لحظه حال شکل میگیرد و حمایتکننده است. جملاتی مانند «این جدید است اما در حال یادگیری هستم»، «میتوانم این کار را انجام دهم، ممکن است سخت باشد اما موفق میشوم» و «من به اندازه کافی خوب هستم» نمونههایی از افکار تأملیاند.
همواره چالش مقاومت در برابر افکار منفی خودکار وجود دارد، اما فرآیند تفکر تأملی میتواند بر زمینه غالب شود. وقتی این مهارت را فرا میگیریم، ذهن به جای تخریب اعتمادبهنفس و انگیزه، آنها را تقویت میکند.
دروننگری
دروننگری به معنای بررسی آگاهانه وضعیتهای ذهنی جاری یا بسیار اخیر است. چگونه میتوان «من» را از «I» جدا کرد؟ با دروننگری، که یک تصمیم آگاهانه است و خودکار نیست.
دروننگری به ما کمک میکند احساسات و افکار خود را درک کنیم و تصمیمگیری بهتری داشته باشیم. این مهارت باعث افزایش خودآگاهی میشود و امکان همراستایی افکار و احساسات با ارزشهایمان را فراهم میکند. با نگاه کردن به درون در لحظه حال، میتوانیم موقعیت احساسی و شناختی خود را ارزیابی کنیم.
روشهای عملی دروننگری
نوشتن یادداشت و مدیتیشن میتوانند روند دروننگری را تقویت کنند. نوشتن از بخشهای مختلف مغز استفاده میکند و میتواند ایدههای جدید ایجاد کند. مدیتیشن نیز به پاکسازی ذهن کمک میکند و افکار و احساسات را بازسازی کرده و امکان شروعی تازه فراهم میآورد.
مانند تأمل، دروننگری هم مربوط به لحظه حال است نه گذشته. برای جدا کردن «I» از «من»، تاریخ انقضایی برای گذشته تعیین کنید تا بتوانید فرآیند تأمل و دروننگری را بهطور مؤثر اجرا کنید. تجربه لحظه به لحظه کمتر با خاطرات گذشته آلوده میشود و تصمیمگیری ما دقیقتر و مناسبتر خواهد بود.