زندگی ما پر است از احساساتی که در طول سالها شکل گرفتهاند؛ احساساتی که از دوران کودکی، محیط زندگی و تجربیات ما ریشه گرفتهاند. شما ممکن است به برخی احساسات عادت کرده باشید، بدون آنکه حتی متوجه شوید. این عادتها زمانی برای ما سودمند بودهاند و امنیت و کنترل به ما دادهاند، اما حالا میتوانند مانع رشد و آرامش ما شوند. شناخت این احساسات و عادتهای احساسی، اولین قدم برای تغییر نقطه تنظیم عاطفی و زندگیای هماهنگ با ارزشها و اهدافمان است
در کودکی ممکن است با تکرار برخی احساسات، سود ثانویهای کسب کرده باشیم. به عنوان مثال، اگر در خانوادهای بزرگ شدهاید که والدین مضطرب دائماً درباره خطرات هشدار میدادند، ممکن است همیشه آماده بدترینها باشید یا مدام درباره آینده نگران شوید. این بدان معناست که شما به نگرانی و ترس عادت کردهاید. شاید عدم امنیت شما باعث شده است که دائماً ارزش خود را زیر سؤال ببرید، تصمیمهایتان را تردید کنید و به ناامیدی یا شرم عادت کنید. این الگوها ممکن است انطباقات شما از دوران کودکی و نوجوانی باشند؛ آنچه یاد گرفتهاید، تجربیاتی که داشتهاید و باورهایی که شما را به وضعیت پیشفرض فعلی رساندهاند. گرچه این روشها در گذشته به شما امنیت و کنترل دادهاند، اما در بزرگسالی دیگر لازم و سودمند نیستند.
با وجود اینکه به طور پیشفرض به این حالتها بازمیگردید، در نهایت تصمیم با شماست که چه کسی باشید و چگونه رفتار کنید. شما میتوانید از روی ارزشهای خود مانند خودتعیینی، عزت نفس و اثربخشی شخصی عمل کنید، نه صرفاً از روی افکار، احساسات یا حسهای بدنی. افکار و احساسات ما میتوانند غریزی و ناخودآگاه باشند و رفتار ما گاهی غیرمنطقی، ناسازگار و بیشواکنشگر باشد، اما قدرت تغییر با خود ماست.
چگونه نقطه تنظیم عاطفی خود را تغییر دهیم؟
نامگذاری احساسات برای افزایش آگاهی
شناسایی و نامگذاری دقیق احساسات باعث میشود از شناسایی خودکار و ناخودآگاه فاصله بگیریم. به جای «احساس فشار در سینه دارم»، بگویید «من احساس ترس میکنم». به جای «احساس بیحالی و جدا شدگی دارم»، بگویید «احساس غرقشدگی دارم». این کار شما را با آنچه در ذهن و بدن اتفاق میافتد آشنا میکند و کنترل بیشتری بر احساساتتان میدهد.
ردیابی و بررسی الگوهای احساسی
به مدت یک هفته، احساسات خود را یادداشت کنید و از خود بپرسید: «کدام احساس روز مرا تحت سلطه داشت؟» بررسی کنید آیا به ترس، خشم، دفاعپذیری یا ناامیدی عادت کردهاید. ارزیابی این الگوها به شما کمک میکند بفهمید چه زمانی و چگونه این احساسات به شما خدمت کردهاند و اکنون چگونه میتوانید آنها را تغییر دهید.
قطع عادتهای احساسی پیشفرض
پس از شناسایی احساس عادتشده، لحظههایی که این احساس ظاهر میشود را بشناسید و با کنجکاوی و آگاهی آن را بررسی کنید. با جملات تأکیدی مانند «این احساس باز هم ظاهر شد» یا «من کنترل دارم، نه ذهنم»، خود را از واکنش خودکار رها کنید و بر اساس ارزشهای خود عمل کنید.
تمرین تضادهای احساسی
دایره احساسات خود را گسترش دهید و احساساتی را تمرین کنید که برایتان ناآشنا اما شفابخش هستند. اگر به کنترل عادت کردهاید، تجربه رهاسازی کنید. اگر به خشم عادت کردهاید، تمرین پذیرش، عدم قضاوت و همدلی کنید. این کار باعث میشود انعطاف و مهارت احساسی شما افزایش یابد.
آرامسازی و بازپروری جهان درونی
سیستم عصبی خود را با تمرینهای تنفسی، تمرینهای زمینگیری و تکنیکهای خودمهربانی تنظیم کنید. با خودتان مانند یک والد دلسوز صحبت کنید: «میدانم سخت است. من اینجا هستم» و «الان به چه چیزی نیاز داری؟». این تمرینها امکان ایجاد تجربههای درونی جدید و بهبود احساسات را فراهم میکنند.
هر روز از خود بپرسید
به طور روزانه از خود بپرسید: «کدام احساس را به طور پیشفرض تجربه میکنم و اکنون چه افکار و رفتارهایی را تکرار میکنم؟» این پرسش به افزایش خودآگاهی و مسئولیتپذیری احساسی کمک میکند و مانند مسواک زدن روزانه، شما را با خود واقعیتان هماهنگ نگه میدارد.
احساساتی که روزانه تجربه میکنید، آینده شما را شکل میدهند. اگر به خود اجازه میدادید چه احساسی را انتخاب کنید، آن چه بود؟ این انتخاب مسیر رفتارها و زندگی شما را تعیین میکند. همیشه به یاد داشته باشید: شما گذشته خود، دردتان و حتی احساساتتان نیستید. شما دروازه آگاهی هستید و منابع لازم برای انتخاب متفاوت، هوشمندانه و آگاهانه را دارید.
تغییر نقطه تنظیم عاطفی، مسیر رشد و تحول شماست. با شناخت، آگاهی و تمرین، میتوانید از عادتهای احساسی گذشته فاصله بگیرید و زندگیای بسازید که با ارزشها، اهداف و شایستگیهای شما هماهنگ باشد. شما شایسته تجربه احساسات مثبت، آرامش و خودمهربانی هستید.