اغلب به ما گفته میشود که کلید نوآوری، همکاری است. در محیطهای کاری، توصیههایی مانند «ارتباط برقرار کنید»، «شبکهسازی داشته باشید» و «سیلوها را بشکنید» به طور مداوم مطرح میشود. اما واقعیت این است که وقتی کارکنان با ایجاد روابط و کسب دانش از خارج تیمهای خود یا حتی شرکتهای دیگر، مرزها را میشکنند، چه اتفاقی میافتد؟ آیا این کار به طور خودکار خلاقیت را افزایش میدهد؟
تحقیقات اخیر منتشر شده در مجله Acta Psychologica نشان میدهد که فعالیتهای فراتر از مرزها یک شمشیر دو لبه هستند. در حالی که میتوانند موتور قدرتمندی برای تفکر خلاق باشند، به همان اندازه میتوانند سوخت ذهنی لازم برای نوآوری را تخلیه کنند. مزیت گسترش شبکهها از چیزی ناشی میشود که روانشناسان آن را «پیشرفت در محیط کار» مینامند. پیشرفت در کار بیش از شادی ساده است؛ حالتی پویا از انرژی و زنده بودن است که همزمان با یادگیری و رشد مستمر تجربه میشود.
وقتی با افراد دیگر بخشها ارتباط برقرار میکنید، با کارشناسان خارجی مشورت میکنید یا فناوریهای جدید را بررسی میکنید، دیدگاهها و دانش تازهای دریافت میکنید. این فرایند انرژیبخش است و مواد خام لازم برای خلاقیت، مانند دانش جدید و بینشهای غیرمنتظره، را فراهم میکند. مطالعات نشان دادهاند که وقتی فعالیتهای فراتر از مرزها باعث شود کارکنان احساس پیشرفت و نشاط کنند، خلاقیت آنها افزایش مییابد.
فرسودگی ذهنی: هزینه گسترش شبکهها
اما روی دیگر این سکه هم وجود دارد. خود عمل گسترش شبکههای کاری، بار ذهنی بالایی دارد. حرکت در محیطهای پیچیده خارجی، پردازش حجم بالایی از اطلاعات و مدیریت روابط بیرونی، منابع شناختی و عاطفی قابل توجهی مصرف میکند.
این فرایند منجر به چیزی میشود که به آن فرسودگی ذهنی یا Ego Depletion گفته میشود؛ حالتی از خستگی ذهنی که توانایی کنترل خود و تفکر پیچیده را کاهش میدهد. انرژی ذهنی مانند یک منبع محدود است و هر کار سنگین، بخشی از آن را مصرف میکند. وقتی روز خود را با مدیریت مفاهیم ناآشنا یا مذاکره با شرکای خارجی گذراندهاید، ممکن است انرژی کمی برای تفکر عمیق و نوآورانه باقی مانده باشد. تحقیقات نشان داده است که فعالیتهای فراتر از مرزها که منجر به فرسودگی ذهنی میشوند، خلاقیت را کاهش میدهند.
یافتن تعادل: کلید حفظ خلاقیت
سؤال این است که چگونه میتوان از مزایای فعالیتهای فراتر از مرزها بهره برد بدون اینکه به فرسودگی ذهنی برسیم. یافتهها نشان میدهند که تعادل کلید موفقیت است. برای مدیران، صرف تشویق کارکنان به شبکهسازی کافی نیست. باید فرهنگ حمایتی ایجاد شود که این فعالیتها را ارزشمند بداند، منابع لازم فراهم شود و کارکنان اختیار داشته باشند تا ارتباطات خارجی مفید را دنبال کنند. برای کارکنان و افراد، مهم است که فعال باشند اما از منابع ذهنی خود محافظت کنند. شناخت نشانههای خستگی ذهنی و اختصاص زمان برای بازیابی انرژی ضروری است. فعالیتهایی که امکان استراحت و شارژ مجدد فراهم میکنند، تجمل نیستند؛ بلکه برای حفظ خلاقیت لازماند.
در نهایت، پرورش نوآوری به معنای «فقط بیشتر همکاری کردن» نیست. بلکه به معنای «هوشمندانه همکاری کردن» است. بیشترین خلاقیت زمانی حاصل میشود که به جای ملاقات با تعداد زیادی افراد به امید همکاری، دانش خارجی را کسب کنید و انرژی درونی لازم برای تبدیل آن دانش به ایدههای نو را حفظ کنید. فعالیتهای فراتر از مرزها اگر هوشمندانه و متعادل انجام شوند، میتوانند نیروی محرکهای برای نوآوری و رشد فردی باشند، اما بدون مراقبت از انرژی ذهنی، تهدیدی برای خلاقیت شما خواهند بود.