دانشگاه همیشه مرحلهای مهم در گذر زندگی دانشجویان بوده است. اینجا جایی است که آنها صدای خود را پیدا میکنند و توانایی استدلال و تفکر انتقادی خود را پرورش میدهند. دانشگاه محیطی است برای تشویق خلاقیت و ریسکپذیری. این مهارتها به پرورش امید در ذهن و زندگی دانشجویان کمک میکنند. اما ظهور هوش مصنوعی، این فرآیندها را تهدید میکند و باعث نگرانی عمیق استادان و دانشجویان شده است.
ترم گذشته، موجی از عدم صداقت دانشجویان را تجربه کردم. این موضوع خشمآور و دلسردکننده بود. درست مثل سونامی که محیط و جوامع انسانی را ویران میکند، استفاده نادرست از هوش مصنوعی اعتماد میان استاد و دانشجو را نابود میکند و رابطهای خصمانه ایجاد میکند. هوش مصنوعی یک ابزار شکارچی است؛ هم از استعدادهای خلاق نویسندگان واقعی بهره میبرد و هم بر ترسها و عدم اعتماد به نفس دانشجویان طعمه میگیرد. دانشجویان با استفاده از هوش مصنوعی سعی میکنند متنی بسازند که شبیه آثار دیگران باشد. آنها از بیان افکار شخصی خود اجتناب میکنند. این روند یادگیری و تفکر انتقادی را مختل میکند و باعث میشود دانشجویان باور کنند نوشتن و تفکر فعالیتهای تقلیدی و بیرونی هستند، نه درونی و شخصی.
دانشجویان در حال تماشای ما هستند
یکی از دانشجویان برجسته من، گریسی، تابستان گذشته پیامی فرستاد. او گفت نمیتواند صبر کند تا فارغالتحصیل شود. گریسی احساس ناامیدی خود را درباره وضعیت جهان و همکلاسیهایی که نمیتوانند مستقل فکر کنند، با من در میان گذاشت. این دانشجویان بهترین هستند؛ آنها میبینند تلاش استاد برای ایجاد اعتماد به نفس و پرسشگری بدون وابستگی به فناوری، چه تأثیری بر آنها دارد. این روند نوعی بازاجتماعیسازی است که به دانشجویان کمک میکند در گفتگوهای سخت حضور پیدا کنند و پرسشهای خود را با جسارت بیان کنند.
دانشگاهها درباره صداقت علمی سخن میگویند و همزمان تلاش میکنند در مدیریت هوش مصنوعی پیشتاز باشند. این تضاد باعث کاهش اصالت و خلاقیت دانشجویان میشود. این وضع شبیه شنیدن نصیحت درباره سلامت جنسی و کشف اعتیاد به پورنوگرافی در بزرگسالان است؛ ابژهسازی، بیگانگی و فقدان خلاقیت اصیل در هر دو حالت مشهود است.
یافتن پاسخ، خلاقیت و امید در دنیای AI
نسل فعلی دانشجویان بیشترین خطر را دارد. آنها در دوران پاندمی، وابستگی به صفحهنمایش و محیط سیاسی و فناوری پرچالش رشد کردهاند. فشار برای دستیابی سریع به نتایج و اتکا به هوش مصنوعی، تجربههای قدرتمند یادگیری و تفکر انتقادی را تهدید میکند. دانشجویان باید بیاموزند که توقف، تأمل و تلاش شخصی، راهی است برای یافتن پاسخها و پرورش مهارتهای تصمیمگیری. افراد از هوش مصنوعی برای تولید متنی استفاده میکنند که شبیه اثر دیگران به نظر برسد. این همان چیزی است که وقتی در دنیای فیلترها زندگی میکنیم اتفاق میافتد. گاهی ما به نسخه خام و واقعی نیاز داریم. نوشتن یعنی یادگیری درباره آنچه میاندیشیم و میدانیم. هوش مصنوعی این فرآیند را مختل میکند و باعث میشود دانشجویان باور کنند فکر کردن، یادگیری و پرسشگری فعالیتهای تقلیدی هستند.
دانشگاه به عنوان ساختار امید
در کتاب جدیدم، «دانشگاه کامل» (The Complete U)، دانشگاه را بهعنوان یک «ساختار امید» معرفی میکنم. اینجا جایی است که دانشجویان یاد میگیرند چگونه امید را در خود و آیندهشان پرورش دهند. هدف اصلی دانشگاه این است که دانشجویان پاسخها را بهطور مستقل و خودکفا پیدا کنند. هوش مصنوعی این فرآیند را مختل میکند و میتواند امید و انگیزه دانشجویان را کاهش دهد. ما نباید اجازه دهیم این اتفاق بیفتد. دانشگاه باید همچنان مکانی برای کشف خلاقیت، صداقت و امید باقی بماند.