در روزهایی که رقابت علمی، تولید بیوقفهی مقاله و تلاش برای ارتقای جایگاه دانشگاهی به دغدغهای فراگیر تبدیل شده، کمتر کسی از فشار روانی پنهانی سخن میگوید که بسیاری از اعضای هیئت علمی و دانشجویان را فرسوده کرده است. در همین راستا، دکتر فرشته جهانبانی در پستی با عنوان «We need to speak more openly about the enormous stress in academia» در لینکدین، توجهات بسیاری را برانگیخت. او در این پست، نگرانی خود را از افزایش استرس و اضطراب در میان دانشگاهیان ابراز کرد و نوشت که فرهنگ دانشگاهی مدرن، در بسیاری از موارد سلامت روان پژوهشگران را نادیده گرفته است.
فشار روانی در دانشگاهها؛ واقعیتی پنهان زیر سایهی موفقیت علمی
دکتر جهانبانی با صراحت اعلام کرده است که بسیاری از دانشگاهیان سالهاست در سکوت با احساسات متناقض، اضطراب، ترس از شکست و سنگینی مسئولیتها دستوپنجه نرم میکنند. او تأکید دارد که فرهنگ غالب دانشگاهی، با محوریت تولید انبوه مقالات، رقابت شدید و نیاز به دیدهشدن، باعث فرسودگی روحی در بین پژوهشگران شده است. او مینویسد:
«برای مدت طولانی، فرهنگ منتشر کن یا نابود شو (publish or perish) بر دانشگاهها حاکم بوده است. این فرهنگ بدون در نظر گرفتن نیاز به مراقبت روانی افراد، بار سنگینی بر دوش دانشجویان و اعضای هیئت علمی تحمیل کرده است.»
به باور او، این چرخهی بیپایان رقابت و تولید، سلامت روانی اعضای دانشگاه را قربانی میکند و باعث میشود بسیاری از پژوهشگران احساس کنند اجازهی ضعف یا ابراز خستگی ندارند. جهانبانی معتقد است: «اگر کسی بگوید تحت فشار است، ممکن است بهعنوان فردی ضعیف یا ناکارآمد قضاوت شود.»
دلایل فشار روانی در محیطهای علمی
فضای دانشگاه ذاتاً پرچالش است. رقابت برای دریافت بودجه، فشار برای چاپ مقالات در ژورنالهای معتبر، مدیریت همزمان تدریس و پژوهش، مسئولیتهای اداری و ارزیابیهای سختگیرانه از جمله عواملی هستند که محیط آکادمیک را به فضایی پرتنش تبدیل میکنند. دکتر جهانبانی اشاره میکند که بسیاری از اساتید و دانشجویان احساس میکنند همیشه باید در بالاترین سطح عملکرد باقی بمانند، در حالی که حمایت روانی یا ساختاری کافی برایشان وجود ندارد.
او مینویسد که فشارهایی مانند انتظارات غیرواقعبینانه از خروجی علمی، رقابت برای جذب گرنت، تضاد بین تدریس و پژوهش، و احساس تنهایی شغلی از مهمترین منابع استرس در محیطهای دانشگاهی هستند. در چنین شرایطی، سلامت روان تبدیل به موضوعی حاشیهای میشود و آسیبهای آن به تدریج در عملکرد، روابط و حتی سلامت جسمی دانشگاهیان نمایان میگردد.
پیامدهای پنهان فشار روانی بر پژوهشگران
به گفتهی جهانبانی، فشار مداوم بر اعضای دانشگاه تنها به مشکلات فردی محدود نمیشود، بلکه تأثیر مستقیمی بر کیفیت آموزش و تولید علم دارد. او هشدار میدهد که نادیده گرفتن سلامت روان دانشگاهیان میتواند به کاهش انگیزه، افت خلاقیت، فرسودگی شغلی و حتی ترک مسیر علمی منجر شود.
پژوهشگران خسته و مضطرب ممکن است تمرکز خود را از دست بدهند، از نوآوری دور شوند و بهجای پژوهش عمیق، تنها به تولید کمّی محتوا بسنده کنند. از سوی دیگر، اضطراب و خستگی باعث میشود اساتید انرژی کافی برای راهنمایی دانشجویان نداشته باشند، که در نتیجه، کیفیت آموزش نیز آسیب میبیند. علاوه بر این، فشارهای روانی میتواند به بروز مشکلات جسمی مانند اختلال خواب، مشکلات گوارشی، ضعف سیستم ایمنی و بیماریهای مزمن منتهی شود.
نقد فرهنگ “Publish or Perish” در دانشگاهها
دکتر جهانبانی در ادامه، یکی از مفاهیم کلیدی نظام دانشگاهی را به چالش میکشد: فرهنگ “Publish or Perish” یا «منتشر کن یا نابود شو». این نگرش که میزان تولید علمی و ارجاعها را معیار موفقیت میداند، به گفتهی او، به شکلی نامتوازن بر رفتار پژوهشگران اثر میگذارد. بسیاری از محققان جوان که هنوز جایگاه تثبیتشدهای ندارند، تحت این فشار مضاعف، احساس ناامنی شغلی میکنند.
او توضیح میدهد که تمرکز بیش از حد بر کمیت مقالات باعث میشود کیفیت پژوهش، خلاقیت علمی و حتی اخلاق پژوهشی نادیده گرفته شود. برخی از پژوهشگران به ناچار به سمت چاپ سریع و بیعمق تحقیقات میروند تا جایگاه خود را در رقابت دانشگاهی حفظ کنند. جهانبانی مینویسد:
«ما باید به جای مقایسه تعداد مقالات، کیفیت زندگی پژوهشگران را نیز بسنجیم.»
پیشنهادهای عملی برای کاهش فشار روانی دانشگاهیان
دکتر جهانبانی در پایان پست خود مجموعهای از پیشنهادهای عملی را برای ایجاد تغییر در فضای آکادمیک مطرح کرده است. نخستین و شاید مهمترین آن، ایجاد گفتوگوی باز و شفاف درباره فشارهای روانی است. او تأکید دارد که دانشگاهها باید محیطی امن برای ابراز احساسات و مشکلات روانی فراهم کنند، بدون اینکه ترس از قضاوت وجود داشته باشد.
او پیشنهاد میکند که معیارهای ارزیابی دانشگاهی بازنگری شوند تا تنها به تعداد مقالات و شاخصهای کمی محدود نباشند. کیفیت پژوهش، تأثیر اجتماعی تحقیقات و نقش آموزشی باید به عنوان شاخصهای جدید در نظر گرفته شوند. جهانبانی همچنین بر لزوم حضور مشاوران سلامت روان در دانشگاهها تأکید میکند تا اعضای هیئت علمی و دانشجویان بتوانند در زمان مناسب از خدمات حرفهای بهرهمند شوند.
او به اصلاح سیاستهای کاری، کاهش بار اداری و تقسیم منصفانه وظایف میان استادان اشاره میکند و در نهایت خواستار فرهنگسازی همدلی و حمایت بین اعضای دانشگاه میشود. به اعتقاد او، ایجاد کارگاههای مدیریت استرس، تابآوری و ذهنآگاهی میتواند ابزارهای مؤثری برای مقابله با فشارهای روانی در دانشگاهها باشد.
موانع اجرای تغییرات و ضرورت اراده نهادی
البته، جهانبانی میپذیرد که اجرای چنین تغییراتی آسان نیست. ساختارهای دانشگاهی سالها بر پایهی کمیتگرایی شکل گرفته و تغییر آنها نیازمند حمایت مدیران و تصمیمگیران است. از سوی دیگر، محدودیت بودجه و نگرش فرهنگی که استقامت در برابر فشار را نشانهی قدرت میداند، مانعی جدی در مسیر بهبود سلامت روانی دانشگاهیان است.
او پیشنهاد میکند که پژوهش و گفتوگوهای محلی دربارهی سلامت روان دانشگاهیان گسترش یابد تا هر نظام آموزشی بتواند راهکارهای متناسب با شرایط خود را طراحی کند.
پیام جهانی و تأثیر بر دانشگاههای ایران
هرچند سخنان دکتر جهانبانی در بستر دانشگاههای غربی مطرح شده است، اما بازتاب آن برای نظام آموزش عالی ایران نیز بسیار مهم است. در بسیاری از دانشگاههای ایران، همچنان فشار بر کمیت، رقابت برای پروژهها و کمبود خدمات مشاورهای روانی، واقعیتهای ملموسی هستند. پست او میتواند نقطهی شروعی برای بازاندیشی در سیاستهای دانشگاهی و ارتقای سلامت روان اعضای علمی در کشور باشد.
پست اخیر دکتر فرشته جهانبانی نه تنها هشداری در مورد وضعیت فعلی دانشگاههاست، بلکه دعوتی به بازگشت انسانمحور به آموزش عالی است. او بهدرستی یادآور میشود که دانشگاه بدون سلامت روان اعضایش نمیتواند پویایی و خلاقیت خود را حفظ کند.
اگر دانشگاهها میخواهند زنده بمانند و علم واقعی تولید کنند، باید ابتدا از سلامت روانی و انسانی کسانی که در آن فعالیت میکنند مراقبت کنند — همانگونه که جهانبانی میگوید: «دانشگاه نمیتواند بر شانههای فرسوده بایستد.»